پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



اهمیت شب قدر آیت الله جوادی‌آملی
نوشته شده در یک شنبه 29 تير 1393
بازدید : 580
نویسنده : حسن عباسی
 


آیت‌الله العظمی جوادی‌آملی در گفتاری با موضوع اهمیت شب قدر گفت: در شب قدر اگر بار خودبینی را بر زمین بگذاریم، پرواز آسان است.

متن کامل سخنان مرجع تقلید بزرگ شیعیان، به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم
 

در شب قدر، سخن از «لَیلَة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است» که انسان یک شبه ره هشتاد ساله می‌رود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی‌کردند، دعوت نمی‌کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می‌شود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست.

اگر قرآن به سر می‌گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفره‌ای پهن می‌کند، مائده الهی و مَأدبة الهی می‌چیند، مهمان‌های خود را به بهترین وجه پذیرایی می‌کند. وقتی مهمان‌ها برخاستند، سفره برچیده می‌شود، آن ریزه‌های سفره را می‌ریزند؛ مرغ‌ها آن ریزه‌های سفره را می‌چینند.

ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزه‌های سفره تکان‌ها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟!

به ما گفتند: هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک می‌کند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را می‌توانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمی‌توان گفت: چون ما ظرفیت‌مان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب.

سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرّای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم، هم مظروف، یعنی خدا دو فیض دارد: با یک فیض ظرفیت می‌دهد با فیض دیگر این ظرف را پُرِ از مظروف می‌کند و به تعبیر اهل معرفت اگر هر فیضی به اندازه ظرفیت باشد که ما اِبداع نخواهیم داشت. ما هم از خدا قابلیت طلب بکنیم، هم مقبول را بخواهیم. هم ظرف طلب بکنیم، هم مظروف طلب بکنیم. این همت اگر در ما زنده شد؛ هرگز نمی‌گوییم لیاقت ما همین مقدار بود. از ما خواستن و از ذات أقدس إله اِجابت کردن!

بنابراین دولت قرآن دولتی است که لِیلة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزه‌های این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد، حوائج‌اش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر، اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردن‌اش هم مشکل‌تر. منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است. اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای او مشکل است. اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش.»


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



تنظیم باد نفس
نوشته شده در شنبه 5 مرداد 1393
بازدید : 696
نویسنده : حسن عباسی

انسان موجودی است با قابلیت رشد و کمال که می تواند هر روزِ خود را بهتر از دیروزش بسازد. پیشرفت در مسایل مادی و معنوی تنها از ویژگی های انسان است که هیچ موجودی در این عالم چنین دارایی عظیمی ندارد.

اما مشکل اینجا است که گاه انسان در برخی از ابعاد زندگی رشد روز افزونی می یابد و سرآمد می شود, اما در ابعاد دیگر وجودش همانند یک طفل نوباوه  باقی می ماند.

راستی اگر می توانستیم قیافه ای از انسان را ببینیم که مجموعه ابعاد مادی و معنوش را نشان می داد, برخی قیافه ها چه مضحک و خنده دار به نظر می آمد. درست مثل کاریکاتوری از یک بدنساز چاق و چله به همراه سر یک کودک دو ساله و یا یک  مرد سیاه چهره لاغر با دستانی سفید و تپلی.

شاید دیده باشیم ثروتمندانی را که بویی از دینداری و ارزشهای انسانی نبرده اند و تنها حسابهای بانکیشان سر به فلک کشیده است. و یا نمازگزارانی را که خرقه تزویر به تن کرده اند و بی عرضگی خود را در کسب معاش به گردن معنویات و نماز و راز و نیاز گذارده اند.

حتی تحصیل کرده هایی که لقب دکتری را به یدک می کشند اما توان گرداندن یک زندگی دو نفره را هم ندارند. و یا صاحب منصبانی که سخن گفتن با همسر و فرزندان خود را نیاموخته اند.

رشد بادکنکی

در این میان جناب شیطان نیز دست روی دست نگذاشته و بیکار ننشسته است. گویا او هم یک تلمبه قوی باد در دست دارد و از آن برای رشد بادکنکی انسانها استفاده خوبی می برد.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



زندگی خصوصی آن مداح و این مجری به ما چه؟!
نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1393
بازدید : 634
نویسنده : حسن عباسی

 


کم نیستند کسانی که گمان می کنند اگر آنچه می گویند واقعیت باشد گناهی متوجه آنان نیست؛ در حالی که بدِ دیگران را گفتن و یا درباره دیگران، بد گفتن اگر راست باشد غیبت است و اگر دروغ باشد تهمت.


 

آبروحیات اجتماعی انسان بسته به آبروی اوست برای همین به آن حیثیت اجتماعی هم می گویند. آبرو در بین مردم همان کاری را می کند که روح برای بدن می کند برای همین است که مردم همان اندازه که به فکر جان خود هستند به فکر آبروی خویشند؛ بلکه بیشتر از آن؛ چرا که حاضرند برای حفظ آبروی خود، جانشان را به خطر اندازند و یا حتی به راحتی از آن بگذرند. همه می دانند کسی که در جامعه آبرو ندارد بسان مرده ایست که مردم با تنفر و انزجار تلاش می کنند چشمشان به او نیفتد و اگر افتاد رخ برکشند و با سرعت از کنارش عبور کنند.

این گوهر عزیزتر از جان، گاهی چه بی رحمانه و ناجوانمردانه بازیچه دست عده ای می شود و در چشم بر هم زدنی و مثل آب خوردن از هستی ساقط می گردد. چه آنها که با غرض به حیثیت افراد یورش می برند و چه آنها که با چشمانی ذوق زده از یک کشف بزرگ در لگدمالی شرف و آبروی یک انسان شرکت می کنند؛ همه در خلق این جنایت، شریک جرمند.

و این یکی از دردهای بزرگ جامعه ماست. کافیست خبری غیر منتظره از طریقی حتی از طریق یک پیامک سرگردان به دست این عده برسد که البته هر چه بدتر بهتر؛ هر چه وقیح تر خوشایندتر و هر چه شخصیت خبر، نام آشناتر باشد برای این عده جذاب تر خواهد بود.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



بازدید : 647
نویسنده : حسن عباسی

 


اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی؟


 

مرگ

گاهی اوقات در زندگی اتفاقاتی می افتد که در عین سادگی تأثیر بسیار عمیقی روی ما می گذارد . روزی با دوستی مشغول بگو بخند بودیم و نزدیک زمان امتحانات و از نداشتن وقت گله می کردیم و بر همه فرصت هایی که برای درس خواندن از دست داده بودیم حسرت می خوردیم و قول و قرار می گذاشتیم که ترم بعد چنین می کنیم و چنان می کنیم .

 و با وعده اینکه ترم بعد جبران می کنیم خودمان را از همه سهل انگاری هایی که کرده بودیم مبرا کردیم و باز خنده و شوخی، دوستم گفت: «خدا رو شکر که ترم یعدی هم هست و ترم آخر نیستیم  وإلّا به  کدام امید می خواستیم زنده بمانیم ...».

بعد به فکر فرو رفت و گفت واقعا اگر ترم بعدی نبود چه؟ اگر به ترم بعد نرسیدیم و مُردیم چه ؟ اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ و در آخر هم پرسید واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی ؟

این سۆال چون سوزن در مغز من فرو رفت که وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم ، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام ، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟

سرم درد گرفت چرا باید این سۆال را از من می پرسید؟ ولی لحظه ای با خودم فکر کردم این دوست ما یک فرضی را مطرح کرد که در هر صورت روزی اتفاق می افتد، اما من چرا اینقدر به هم ریختم ؟ حضرت عزرائیل که همان یک روز قبل از اینکه به سراغ ما بیاید هم خبر نمی کند وقتی آمد باید برویم اما و اگر هم ندارد ....

تصورش را بکنید در این لحظه ای که من و شما داریم این متن را می خوانیم  در گوشه گوشه این جهان چندین نفر دارند جان می دهند آن ها دیگر فرصت ندارند که حتی فکرش را بکنند که ثانیه ای دیگر چه خواهند کرد.

وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟

ترس از مرگ و وحشت از آن در وجود اکثر آدم ها هست ، اما واقعا چرا ما به فکرش نیستیم یا به قول امام علی علیه السلام « چرا غافلیم از کسی که لحظه ای از ما غافل نیست؟»

دوستی بود که همیشه  می ترسید لباسی نشسته داشته باشد یا بدنش کثیف باشد با دقتی وسواس گونه به نظافت خودش و محیط اطرافش اهمیت می داد وقتی از او می پرسیدیم که دلیل این همه دقت چیست ؟ می گفت: «شما تصور کنید همین الان حضرت عزرائیل بیاید و دست ما را بگیرد و ببرد ، آن وقت اگر من کثیف و نامرتب باشم آیا کسی که در غسالخانه مرا خواهد شست نمی گوید عجب آدم چرکی بود؟ یا خانواده و دوستان من در حال عزا بخواهند لباس ها و وسایل مرا جمع کنند آیا درست است که بگویند مرحوم فلانی عجب شلخته ای بود و .... ».

دوست ما می خندید و  با لحن طنز گونه ای حقیقتی را می گفت که قرآن کریم و روایات ما بارها و بارها ما را نسبت به آن هشدار داده اند. 

فاطمه محمدی

حالا شما بگویید اگر فقط یک روز دیگر از زندگیتان مانده باشد و فقط 24 ساعت فرصت داشته باشید و بعد از آن باید به سفر بی بازگشت آخرت بروید چه کارهایی برایتان در اولویت است که می خواهید انجام دهید؟

حرفهای خود را در قسمت نظرات ارائه دهید.

 


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



7خصوصیت ویژه یک بانوی مسلمان
نوشته شده در شنبه 18 فروردين 1394
بازدید : 746
نویسنده : حسن عباسی

 

حجاب

دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.


 

به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بشارت تولد دختری دادند. حضرت با نگاهی به چهره اصحاب دریافت كه آنها از این خبر ناخرسندند، از این روی فرمود: شما را چه شده، گلی به من داده شده كه او را ببویم و روزی‌اش بر عهده خداوند متعال است.(1

یک بانوی مسلمان باید هفت خصوصیت داشته باشد تا شایسته این همه لطف رسول خدا صلی الله علیه و آله گردد. این خصوصیات به قرار زیرند: 

1- با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی"‌  است

دختران "شش سال" زودتر از پسرهای هم سنش به عقلانیت، خودکاری، خودباوری، خود انضباطی، خود مدیری و بلوغ می رسند. دختری که به این مراحل از رشد رسیده است، خود را گنج بی پایانی از مهر و محبت و "صفات" زیبا می بیند و نیازی به "خودنمایی"‌، "بدن نمایی"، ،"‌ریاکاری"‌ و رفتارهای مصنوعی" ندارد. بنابراین گفتار، رفتار و اخلاق او خردمندانه و شایسته و شخصیت او و با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی"‌ است.

او قدر و قیمت خود را می داند و مانند آن زنانی نیست که به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله  در عین پوشیدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازك مى پوشند) هوسباز و دلفریب مى باشند، موهاى خود را طورى آرایش مى كنند كه مانند كوهان شتر جلوه مى كند. اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى كنند، با این كه بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود.(2) جهانگردان فراوانی با تحمل هزینه های سنگین از کشورهای مختلف به عشق تماشای متانت "راه رفتن"‌ و ظرافت "چای ریختن" دختران ژاپنی همه ساله به ژاپن سفر و وقار آنها را تحسین می کنند.

همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی "آنسه‌" نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی "نوازشگری”‌" را "بدون هیچ آموزشی"‌‌ نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند

2- توجه قلبی اش به "خدا"‌ است

یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



مناجات
نوشته شده در شنبه 28 تير 1393
بازدید : 831
نویسنده : حسن عباسی

ای آقایم، آرزویم بزرگ و عملم زشت است. پس تو از عفو خویش به اندازه آرزویم به من بده و مرا به بد ترین عملم مواخذه مکن، زیرا کرم تو برتر است از مجازات گنه کاران و بردباری ات بزرگ تر است از مکافات تقصیر کاران. و من ای آقایم، به فضلت پناهنده گشته و از تو به سوی خودت گریخته ام و خواستارم آنچه را وعده کردی. از چشم پوشی نسبت به کسی که خوش گمان به توست.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



عاقبت شوم برداشتن مرز محرم و نامحرم
نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1393
بازدید : 665
نویسنده : حسن عباسی

 

و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له». اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص 117)

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم  درباره شوخی با زن نامحرم فرمود: «من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها». (عِقاب الاعمال: ص 652 )

هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود:

«با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له».(بهشت جوانان، ص 468 )

بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.

براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه بخاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. براستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

"وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمود: خیر ،از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند كه فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند."   


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



بازدید : 1163
نویسنده : حسن عباسی

«ای بندگان خدا! بدانید که... گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می سازد، و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش می گرداند، و همچنین با گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است.» (بحارالانوار ج 74 ص 291 )


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



شب قدر،حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:
نوشته شده در چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 599
نویسنده : حسن عباسی



امسب،شب قدر است.قدرش بدانیم
نوشته شده در چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 502
نویسنده : حسن عباسی

سه تا شب قدر داریم :
شب اول باید به کارهایی که در سال گذشته کردیم خوب فکر کنیم ... ببینیم که خدا چقدر به ما لطف کرده و ما در عوضش چیکار کردیم ... پشیمون بشیم
شب دوم تقدیر ما رو خدا تعیین میکنه برای سال بعد ...
شب سوم تقدیرمون امضا میشه وقطعی میشه ...
چه خوبه تا دیر نشده به حساب خودمون برسیم ...
با فاطمه زهرا به تو متوسل میشیم کمکمون کن !

امام صادق(ع):
«حضرت درباره شب قدر فرمود:‌شب فاطمه است و قدر خداوند است
پس هر کس حق شناخت فاطمه را به جا آورد، ‌شب قدر را درک کرده است.

يا صاحب الزمان
ما بي سليقه ايم تو حاجات ما بخواه
ورنه گدا طلب آب و نان كند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



گذشت زمان
نوشته شده در سه شنبه 24 تير 1393
بازدید : 681
نویسنده : حسن عباسی

بالکن کوچک خانه ها جهان بزرگ گلدان هایی است که آنجا زندگی می کنند. و در روز های آفتابی هنگامی که پروانه ها دورشان حلقه بزنند و صدای آواز گنجشک ها اطرافشان را پر کنند، بهشت برایشان معنی می شود. دنیا می تواند به همین قشنگی باشد. این را مرد باغبان می گوید. وقتی که دارد شاخه حسن یوسف را به گلدان دیگری قلمه می زند. وقتی که از یک ریشه نحیف یک گل مخملی کامل داشته باشی معنی حرفش را بهتر می فهمی. تنها باید بگذاری که زمان بگذرد و باور کنی که گذشت زمان داروی خیلی از درد های بی درمان است.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



نوشته شده در یک شنبه 25 تير 1393
بازدید : 971
نویسنده : حسن عباسی

 


خانم . . . شماره

 

بدم . . . ! ! !

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی
می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به
سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد
شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



فرصت دوباره در رمضان
نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393
بازدید : 633
نویسنده : حسن عباسی



قال رسول الله (ص):
نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393
بازدید : 628
نویسنده : حسن عباسی



جمله ای از زبان دختر 12ساله که جهانی شد:
نوشته شده در شنبه 21 تير 1393
بازدید : 594
نویسنده : حسن عباسی

.

.

.

.

آیا این ساپورت که میپوشید شمارا درقیامت ساپورت خواهد کرد !


:: موضوعات مرتبط: جوانان , حجاب و عفاف , ,



میخوام ببخشمش...
نوشته شده در چهار شنبه 20 تير 1393
بازدید : 729
نویسنده : حسن عباسی

رفته بودم امامزاده و جلوی ضریح قدیمی نشسته بودم و نگاه می کردم به زنی که گریه می کرد. اشک هاش می ریخت رو گونه هاش و چادر حریر قشنگش تا شده بود زیر دستش. می گفت: «خدایا کمک کن که ببخشمش. خدایا می خوام ببخشمش. منو اسیر کینه نکن. نجاتم بده.» من اما حیرون نشسته بودم و نگاش می کردم. چقدر قشنگ راز و نیاز می کرد. با خودم شمردم. لحظه های دلتنگی خودمو، دلخوری هامو، دلسردی هامو. هزار تا بودن. هزار هزار تا. بخشیده بودمشون یا نبخشیده بودم؟ گذشته بودم از دلخوری هام یا نه؟ خدایا کمک کن که ببخشم. که این بار سنگین، این زنجیر رو به دوش نکشم. همین زنجیری که وصلم می کنه به آدمایی که به من ظلم کردن. دلمو شکستن. زنجیرشون اما پر منو بسته. دل منو خسته کرده. با خودم می شمردم. چند تا زنجیر پاره کردم؟ چند بار پریدم؟ چند بار دیگه طاقت پریدن دارم؟ «خدایا واگذارشون می کنم به تو. من بخشیدم. من از حق خودم گذشتم. گرچه دلم سوخته.» زن اینو می گفت. درست جلوی ضریح طلایی گریه می کرد و من نگاش می کردم. چقدر گریه اش روشن بود.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



احسان میگه :
نوشته شده در یک شنبه 15 تير 1393
بازدید : 726
نویسنده : حسن عباسی

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت:
سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم

قفل اول اینکه: دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم
قفل دوم اینکه: دوست دارم کارم برکت داشته باشد
قفل سوم اینکه: دوست دارم عاقبت بخیر شوم

شیخ فرمود:

برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان

جوان عرض کرد:سه قفل با یک کلید؟!
شیخ فرمود: نماز اول وقت " شاه کلید " است!


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , ,



فرافکنی
نوشته شده در جمعه 18 تير 1393
بازدید : 818
نویسنده : حسن عباسی

هستي همواره ما را به سمتي هدايت مي كند كه تماميت وجودمان را بپذيريم . ما هر كس و هر چيزي را كه جنبه هاي فراموش شدۀ وجودمان را انعكاس مي دهد ، به خود جلب مي كنيم .

فرافكني نسبت دادن غير ارادي رفتار ناآگاهانه ي خود به ديگران ، چنان كه به ما القا شود ، اين ويژگي ها واقعاً در ديگري وجود دارد ، نه ما ! هنگامي كه درباره ي احساسات يا بخش هاي غيرقابل قبول شخصيت خود مضطرب هستيم ، مكانيسم دفاعي وارد عمل مي شود و ما اين ويژگي ها را به عوامل بيروني و يا افراد ديگر نسبت مي دهيم .
برخي ويژگي هاي ناكامل ديگران ، آن ويژگي هاي ما را كه به توجه نياز دارند ، تحريك مي كنند و در نتيجه آنچه را در خود طرد كرده ايم به سايرين نسبت مي دهيم .
از آنجايي كه درباره ي احساسات دروني به خودمان دروغ مي گوييم ، تنها راه پي بردن به اين احساسات مشاهده ي آنها در ديگران است . هنگامي كه سايرين احساسات پنهان ما را منعكس مي كنند ، اين امكان را مي يابيم كه احساسات مطرود خود را شناسايي كنيم و باز پس بگيريم .

اگر از تكبر شما مي رنجم ، به آن دليل است كه تكبر وجود خود را نمي پذيريم .
هنگامي كه به خود دروغ مي گوييم يا از جنبه اي در خود بيزار هستيم ، از رفتار ديگري دچار « بار احساسی » مي شويم .
فرافكني در سطح منيّت به سادگي قابل شناسايي است . اگر شخص يا چيزي در پيرامونمان به ما
« اطلاعات » بدهد ، به احتمال زياد فرافكني نكرده ايم ، اما اگر بر ما تأثيربگذارد ، احتمال فراواني وجود دارد كه قرباني فرافكني هاي خود شده باشيم .
نكته ي بسيار مهم :
« هر چيزي كه ناراحتتان مي كند ، عاملي براي رشد و فرصتي براي ما است تا جنبه هاي پنهان خود را باز پس گيريد .»
معمولاً رنجش ما از رفتار ديگران به دليل جنبه ي حل نشده اي در درون خود ماست .
بر گرفته از کتاب نیمه تاریک وجود


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



قدرت کلمات(پیشنهاد میکنم بخونین)
نوشته شده در جمعه 16 تير 1393
بازدید : 590
نویسنده : حسن عباسی


چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است* به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست* شما به زودی خواهید مرد.

دو قورباغه* این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر* مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند* چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد.

بالاخره یکی از دو قورباغه* تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد* او مصمم تر می شد* تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.

وقتی بیرون آمد* بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:<>

معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع* او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



داستان جالب شیطان
نوشته شده در جمعه 15 تير 1393
بازدید : 731
نویسنده : حسن عباسی

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس
پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او
بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی
خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت…. حتما ادامه مطلب را ببینید…

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا
شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه
خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را
پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین
افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از
او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین
که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد
شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد
اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد
اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ
داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..

شیطان در ادامه توضیح می
دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین
خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به
مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن
شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه
مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم
که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را
خواهد بخشید.
بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن
ساختم.

نتیجه داستان:
کار خیری را که
قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش
ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر
دریافت کنید.
پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را
انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



داستان جالب " زن باهوش و آرزو "
نوشته شده در جمعه 14 تير 1393
بازدید : 702
نویسنده : حسن عباسی

+ داستان جالب " زن باهوش و آرزو "

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. 

قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
 
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.
 
زن گفت : اشکال ندارد !
 
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !
 
قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
 
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
 
بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !
 
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
 
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود.
 
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...
 
بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !
 
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
 
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم...!!!
 
نتیجه داستان :
 
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید !
 
قابل توجه خانمها :

همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!!

.

.

.

.

.

.


قابل توجه آقایان :
 
مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت !


نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



یک راهنمایی !
نوشته شده در جمعه 13 تير 1393
بازدید : 640
نویسنده : حسن عباسی

یادتون هست در دوران مدرسه در درسِ علوم یاد گرفتیم که برای اینکه آتش بوجود بیاد ، سه چیز باید دست به دستِ هم بده و با هم در یک جا جمع بشه تا آتش بوجود بیاد .
اون سه چیز رو به یاد دارید ؟:
1- ماده ای قابلِ اشتعال مثلِ چوب - پلاستیک -
بنزین یا روغن
2 - اکسیژن
3 - حرارت و گرمای زیاد و کافی تا باعثِ واکنش شیمیایی بینِ اون مادهء قابل اشتعال و اکسيژن بشه که نتیجه اش بوجود اومدنِ آتش هست .

حالا اصلِ مطلب :

برای اینکه کسی بتونه گناه کنه و جُرم و جنایتی مرتکب بشه ، سه چیزِ فوق العاده خطرناک باید دست به دستِ هم بدن و در یک زمان و یک مکان جمع بشن تا گناه یا جرم و جنایت انجام بشه .
این سه چیز رو بشناسید و با تمام قدرت سعی کنین که اجازه ندین که در یک زمان و مکان جمع بشن وگرنه وای به حالتون چون وقوعِ گناه و جرم و جنايت حتمی هست .

اون سه چیزِ خطر ناک :

1 - وجودِ حداقلْ یک انسان که دلشْ بیمار باشه یعنی دلش
مبتلا به حد اقل یکی از شش بیماریِ خطرناک دلْ باشه .

حج 53
بقره 10
مائده 52
انفال 49
توبه 125
نور 50
احزاب 12 و 32
محمد 20 و 29
مدثر 31

اون شش بیماریِ خطرناک :
1- حسادت
2 -غرور و تکبر
...

برای مطالعه ی کامل به ادامه ی مطلب رجوع فرماییئ.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



حدیث طلاق :
نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1393
بازدید : 697
نویسنده : حسن عباسی

:: موضوعات مرتبط: جوانان , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



آدم ها و کتاب ها
نوشته شده در شنبه 8 تير 1393
بازدید : 489
نویسنده : حسن عباسی

 

آدم ها و کتاب ها شبیه هم هستند. تنها که می شوند دلشان می گیرد و به گوشه ای دنج می روند. آدم ها به خلوت اتاقشان و کتاب ها و به کارتنی در گوشه انباری. آدم های خوش صحبت به هر مهمانی دعوت می شوند و کتاب های دوست داشتنی هم در همه خانه ها هستند. بعضی از آدم ها خسته کننده اند و آنقدر سخت گیر و اهل حساب هستند که حوصله آدم را سر می برند و آدم را به یاد کتاب های درسی و شب امتحان می اندازند. اما چه خوب است که بعضی از آدم ها شبیه کتاب های شعر اند. از آن چاپ های نفیس با خط خوش و تصاویر مینیاتوری. مخصوصاً آنهایی که از جنس کتاب های حافظ، خیام، سعدی و مولانا هستند. نه سیر می شوی از دیدنشان و نه خسته می شوی از خواندنشان. حالا فکرش را بکن جهان فقط پر بود از این کتاب ها و آدم ها. اما نه... خوب است که کتاب ها و آدم های تنها هستند. خوب است که کتاب ها و آدم های خوش صحبت هستند. حتی خوب است که آدم های سخت گیر و کتاب های اهل حساب هم هستند. اگر آنها نبودند پس شعر ها و آدم های خوب حال چه کسانی را باید عوض می کردند؟


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



دوست داشتم گلفروش باشم
نوشته شده در شنبه 7 تير 1393
بازدید : 582
نویسنده : حسن عباسی

دوست داشتم گلفروش باشم. صبح به صبح حسن یوسف ها را ردیف کنم دم در و از شمعدانی ها بخواهم به مشتری ها سلام کنند. مهم نبود کسی جواب می دهد یا نه. گل ها خودشان بهتر می دانند در خانه چه کسی بیشتر عمر می کنند. دوست داشتم گلفروش باشم و مردم برای عزا و عروسی شان پناه بیاورند به من. یک روز کسی را با گل های مریم دلداری بدهم و فردا دست به دامان گلایل بشوم که داغ دل کسی را کمی کمتر کند. رز های هلندی را برای ماشین های عروس می گذاشتم کنار. و دسته گل های آبی را با روبان سفید تزئین می کردم و اگر می دانستم دارد برای آشتی پیش قدم می شود سنگ تمام می گذاشتم. دوست داشتم گلفروش باشم و هر از گاهی سبد های قشنگ را برای خودم بگذارم کنار. آنها را می آوردم توی خانه و بعد برای بودنشان دلیل پیدا می کردم. مثلاً با خودم می گفتم امروز به آن مردی که صورتش پای صندوق نگران شد تخفیف حسابی دادم. یا یک شاخه گل اضافه گذاشتم روی دسته گل کوچک آن پسر که می خواست مادرش را خوشحال کند. همین ها کافی است برای آنکه جایزه داده باشم به خودم. آخ... دوست داشتم گلفروش باشم.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



پسری که تو را دوست داشته باشد !
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393
بازدید : 677
نویسنده : حسن عباسی

پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !

ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...ღ

ﺑﻔﻬﻢ ღ...ﻋﺸﻖ...ღ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ

ﻟﺬﺕ ...♥ﺑﻮﺳﻪ♥... ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ♥ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ♥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ

ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ

ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;ღღ

ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است

ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑـــــــــــــــــــــس


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , ,



بایدها و نبایدها
نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1393
بازدید : 619
نویسنده : حسن عباسی

تو كتاب "بايد ها و نبايدهاي " دكتر شهيد بهشتي يه چيز جالبي خوندم كه از يه مقاله نقل كرده بود كه خواستم اينجا بنويسمش ، اما چون كمي طولاني بود گفتم شايد حوصلتون نكشه بخونيدش ، بهتره خودم با زبون خودم به طور خلاصه تر بنويسمش !
موضوع اينه كه ديدين تا حالا بعضي از مسلمونا و كسانيكه ظاهرشون به شدت متدين و متشرع به نظر ميرسه اگه يهو عوض بشن 180 درجه تغيير ميكنند ؟! يه آدم رذل و پستي ميشن ! يني تا وقتي بند شريعت دور و برش هست يك آدم نسبتا رو به راهيه اما تا اين بند پاره ميشه كلا ميشه بي بند و بار !
اما بعضي آدماي ديگه رو هم ميبينيم كه نه به خدا معتقدند و نه به پيغمبر و... اما يك نوع جوانمردي و لوتي گري و عاطفه و هوشياري دارن !
اون تحليل گري كه شهيد بهشتي مطلب رو از ايشون نقل ميكنند به اين نتيجه رسيده بودند كه علت اين تغيير چشم گير اين ميتونه باشه كه اين انسان ، انسانيه كه تا چشم و گوش باز كرده ، هر خوب و بدي را كه خواستند بهش ياد بدن به دين و خدا بسته اند ! پدرش گفته بچه جان اينكار را نكن ، بچه گفته چرا بابا؟ به بچه گفته اند براي اينكه خدا از اينكار خوشش نمياد ! يا اينكار را بكن براي اينكه خدا خوشش مياد . يني اين همه زشتي و زيبايي و خوبي و بدي همش در ذهن بچه به يه نقطه مبدا يني خدا رسيده ، پس وقتي اين مبدا (خدا) رو از دست بده ديگه هيچ خوبي و بدي هم براش باقي نمي مونه كه ! اما اونيكي انساني كه اصلا به خدا اعتقادي نداشته يا اينكه در تربيتش نقش خدا پر رنگ نبوده ، بكن نكن هايي كه بهش ياد دادند بيشتر حول محور آدميت و انسانيت بوده . مثلا گفتند بچه جان همسايه را اذيت نكن ! وقتي پرسيده چرا؟ بهش گفتند چون انسان بايد انسان دوست باشد ، آدمي را آدميت لازم است . يا اينكه به آدمهاي بيچاره كمك كن . چرا؟ چون انسان بايد عاطفه داشته باشد . بلند فرياد نزن . 
چرا؟ چون اذيت و آزار ديگران است . خب با اين اوصاف وقتي چنين بچه اي از خدا هم ببره ، بالاخره يك مقدار انسان و انسانيت ، ضعيف و قوي و... رو در نظر داره . يني كلا يه نوع بند و بار اخلاقي براش باقي ميمونه.

* براي اينكه منو متهم نكنيد به اومانيسم و اين حرفا بهتره نتيجه گيري خودمم بگم كه به نظر من اين مطلب چون نكته تربيتي هم داره بهتره اينم بگيم كه در تربيت بچه فقط اينكه بايد ها و نبايدها رو حول محور انسانيت و عقل و منطق بهش ياد بديم و حرفي از خدا و دستوراتش نزنيم هم غلطه ! در واقع دوتاشم بايد باشه. هم دليل عقلي خوب و بد بودن كاري رو بايد توضيح داد و هم اشاره اي به خوبي و بدي كار از منظر خدا و دين كرد .


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



از آیینه بیاموزیم...!
نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393
بازدید : 482
نویسنده : حسن عباسی

1. آيينه، محرم اسرار است. ايرادها و نقص‌های انسان را فقط به او می‌گوید و هرگز با ديگران بازگو نمی‌کند.

پس ← مراقب باش تا محرم اسرار شوي.

2. آيينه، اين ايرادها را فقط يک بار می‌گوید و اگر به اخطار آن توجه شد، براي بار دوم اشکالات بازگو نمی‌شود.

پس ← مراقب باش تا با تکرار بي مورد در امر به معروف، به شخصيت ديگران خدشه وارد نکني.

3.  آيينه، آهسته اخطار می‌دهد و کسي را به خاطر ژوليدگي يا نامرتبي سرزنش نمی‌کند.

پس ← مراقب باش آهسته رفع خطا کني. مبادا اسرار و قصورات خود و خلایق را بازگو کني.

4. آيينه، با صبر عمل می‌کند. در صورت لزوم ده‌ها بار ايرادها و نامرتبی‌ها را گوشزد می‌کند تا اصلاح شوند.

پس ← مراقب باش تا صبورانه و با حوصله با زشتی‌های خود و ديگران برخورد کني، با رفتار عصبي و

عجولانه به اصلاح و بهبود نمی‌رسی.

5. آيينه، فقط نامرتبي را منعکس نمی‌کند، بلکه زیبایی‌ها را برجسته تر می‌نمایاند.

پس ← مراقب باش تا نیمه‌ی پر ليوان را هم ببيني، منفي نگر و ناسپاس نباش.

6. آيينه، هر اندازه تميز باشد، واضح‌تر و شفاف‌تر تصاوير را منعکس می‌کند.

پس ← مراقب باش، قلب خود را چنان جلا بخشي تا بتواني نور خدا را در عالم منعکس کني، بدان انعکاس

او از قلب کدر و تاريک ممکن نيست.

"حضرت استاد فروغی"


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



احترام و نییکی به پدر و مادر از دیدگاه قرآن
نوشته شده در جمعه 28 خرداد 1393
بازدید : 1254
نویسنده : حسن عباسی

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

 

نویسنده:سلمان امامی

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداكار و زحمتكش كه تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری كه در چندین آیه قرآن كریم، بر لزوم اطاعت و تكریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأكید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأكیدات قرآن درخصوص ضرورت تكریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره كرده است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی

احترام در حوزه كنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل كرد.

علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نكته تأكید می ورزد كه استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا كه دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یك دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی كه می كوشند منافع خود را كه به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست كشیدن از برخی خواسته های كوچك تر و ریزتر و كوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشكیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد كه گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست كه قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.

 

 

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته ...

 


:: موضوعات مرتبط: , جوانان , تفکر و اندیشه , ,



اوضاع زنان در آخر الزمان
نوشته شده در چهار شنبه 25 خرداد 1393
بازدید : 667
نویسنده : حسن عباسی

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»

فتنه ی زنانه:
رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند:
«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)

 

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»

فتنه ی زنانه
رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند:
«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)

هم چنین می فرمایند:
«در مورد امت خود، از هیچ فتنه ای چون زن ها و مشروبات الکلی اندیشناک نیستم.»(2)

شاید اگر سالها پیش، کسی این احادیث را می خواند، درک معانی عمیق این سخنان برایش کمی مشکل بود اما شاید مردمان زمانه ما که اوضاع برخی از زنان امروز را در کوی و برزن می بینند، حتماً راحتتر به عمق این احادیث می رسند.

آیا رفتار و عملکرد برخی از زنان آخرالزمان، مانند حضور غیرضروری خانم ها در اجتماع با انواع آرایش و مدل مو و لباس  و عشوه گری های نا به جای زنانه در خیابان و...، اثری جز از هم پاشیدن زندگی های آرام خانوادگی را به همراه داشته است؟ آیا این نوع رفتارهای زنان را نمی توان فتنه نامید؟

زن قبله ی شوهر

پیرزن با یک ساک کوچک گوشه ی امامزاده نشسته و از پسرش می گوید که او را از خانه بیرون کرده است. او می گوید عروسم با من بدرفتاری می کرد و تا امروز هم برای شستن کهنه های بچه اش و نگهداری از او مرا نگه داشته بودند و حالا که بچه بزرگتر شده، دیشب پسرم گفت که تو داری زندگی ما را به هم میزنی و برای خودت جایی را دست و پا کن.

رسول خدا(ص)، مردانی آخرالزمانی که بی چون و چرا از زنانشان تبعیت می کنند را این طور تو صیف می کنند:
«مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند، به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شوند.»(3)

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»(4)

«هنگامی که نابخردان بر سر کار باشند و زنها مورد مشورت قرار گیرند.»(5)

آنچه باید باشد
با مرور احادیثی که به وصف زنان آخرالزمانی می پردازد می توان دریافت که اطاعت بی چون و چرای مردان از زنان

به معنی ترجیح دادن نظرات آنان بر دستورات خداوند و معصومین(ع) است که باعث دور شدن مردان از مجموع اوامر دینی می شود.

شرایط جوامع در آخرالزمان، زنان را به این سمت سوق می دهد که از جایگاه زن بودن و مادر بودن دور شوند و شان مردانه و مناصب مردان را بر عهده بگیرند و جای زن و مرد عوض شود.

همان طور که امروزه نیز شاهد هستیم، بعد شهوانی و نفسانی زنان بیشتر از سایر ابعاد وجودی آنها خودنمایی می کند و این امر باعث ایجاد فساد در جامعه و انحراف مردان می شود و در روزهای آخر الزمان، زنان از طرق غیر معمول از چنان جایگاهی برخوردار می شوند که حتی در تصمیم گیری های کلان نیز دخیل می شوند.

همه ی مواردی که در بالا بیان شد، برای زن مورد پذیرش اسلام نیست و زنان در دین اسلام از جایگاهی خاص و ویژه برخوردارند و این شان ویژه را می توان در حقوق و احکام اسلامی مربوط به بانوان مشاهده کرد.

پی نوشت:
1.       نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 533

2.       همان، صفحه 540
3.       الزام الناصب صفحه 181، بشاره الاسلام صفحه 22 و 76 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 263
4.       بشاره الاسلام صفحه 132
5.       بشاره الاسلام صفحه 44

منبع:سایت موعود


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



دل نوشته:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393
بازدید : 648
نویسنده : حسن عباسی

سلام مولایم

مولا جان مرا ببخش که مدتی بود قلم از شما نمیراندم،شرمنده که با قرار گرفتن در ماه شعبان یادم افتاد که مولایم... میدانم که درک کرده و می دانید حدود "2 سال پیش" چه وظیفه ی سخت و چه رسالت سنگینی در کنار دیگر برنامه ها بر دوشم گذاشته شده است.

اما راستش این رسالت با تمام سختی هایش، باعث شده دیگر وظایف سخت ، طعم شیرینی ، به خود بگیرند و انجامشان برایم کمی راحتر گردد.

از خدا ممنونم که مرا امانت داره لایقی دانست و رسالت مراقبت و پرورش از همچین امانت با ارزشی را به بنده ی نالایق دادند!

مولا جان دعایم بفرمائید تا در انجام این رسالت سنگین نیز نمره ی قابل قبولی کسب نمایم (انشاالله) .

اما حال برگردیم سر بحث اول مان آقا!
راستش دلتنگم آقا ؛ دلتنگ ديدنت ؛ دلتنگ شنيدن صداي انا المهدي ت ...
تا کجای عمر باید هر شب درانتظار تو ستاره بشماریم٬ تا کدام روز و ماه باید مسافر دنیای غفلتها باشیم ٬ یامولا !

بیا ٬ که سقف آسمان زندگیمان راابر جهل و فساد پوشاند !بیا٬ که زمین تشنه باران است ! بیا ٬ که جگرهایمان را فراق٬رتگ سرخش را باخته است ٬ بیا از درون سوخته ایم ٬ مولا بیا ای مرهم دلهای خسته !

نمی دانم قلم سنگی برای دوری توچه می نویسد ٬ ولی همین را می دانم که او نیز هجاهای نام تو را دوست دارد و بی معطلی می نگارد . بیا ٬ که قلب شیشه ای انتظارمان در هر بار ترکی برمی دارد و صبرمان راخزان به یغما می برد .

بلندای پرواز خورشید را که می بینم این سوال در ذهنم می روید ٬ که آشیانه خورشیدکجاست؟

کبوتران سپیدبال که نشانه هایآرامش آسمانند ٬ شبانگاهان در آغوش مهربان لانه ها ٬ اندام جان را در بستر آرامش مینهند٬ عقابها که سلاطین آسمانند در یورش تاریکیها دل به سکوت می سپارند و در دلکوهساران تمنای دستان پر محبت شب را دارند اما خورشید آشیانه اش کجاست؟

در کدامین بستر مهربانی ٬ دل پرخروشش به آرامش می نشیند؟

یک روز با خورشید همسفر شدم . دانستم که غروبش افسانه ای بیش نیست و مغرب و مشرق ٬ جز خطوط خیالی نیستند .

خورشید هرگز غروب نمی کنم ٬ خورشید معنای روشن طلوع است .

اما آشیانه خورشید رایافتم ٬ دل مردی چون مهدی (ع)!!! این دل شماست ٬ که معبد خورشید است و این دل شماست که حلقه اتصال چشمه خورشید با نور پاکی و طراوت است .

اگر روزنه ای در دل توبگشایم ٬ خواهم دید که هزاران خورشید در آن سر به سجاده نورانیت گذارده اند و هرخورشید به گونه ای اشعه رحمت و برکت را به هر سو می پراکند.

آری ! می شناسمت ٬سالهاست که همتای تو را ندیده ام ٬ من موجودی هستم که از فرسنگها عقب تر آمده ام وچون به تو رسیده ام همراهت شده ام . پا به پای تو می آیم . تو را میشناسم


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



به همین سادگی...
نوشته شده در چهار شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 588
نویسنده : حسن عباسی
بسم رب المهدی

شخصی گفت الله اکبر و بعد گفت لا اله الا الله محمد رسول الله و باز گفت سبحان الله و بحمده سبحان الله العظیم. پس گفت سبحانک ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین این شخص اکنون 70000هفتادهزار نیکی را بدست آورده است و این شخص خود شما هستید.

 

به اشتراک بگذارید، باقیات الصالحات است. . .


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , جوانان , ,



بازدید : 685
نویسنده : حسن عباسی

پيامبر اکرم-ص:
خداوند جواني را که جواني خويش را در راه اطاعت خداي تعالي بگذراند، دوست دارد.

ميلاد سرو بوستان ايستادگي، زيباترين گل باغ حسين (ع)! جوان رعنا و رشيد حسين (ع) يادگار علي (ع) گلستاني از زيباترين گل هاي فداکاري! و دريايي از آبيِ عطوفت، مبارک باد.

توصیه مقام معظم رهبری به جوانان:

تحصیل

تهذیب

ورزش

روز جوان

جوانی، آغاز شکفتن است. جوانی، میلاد دوباره انسان است. انسان در جوانی، بار تکلیف الهی را به تازگی بر دوش گرفته است. خداوند، بسیاری از نعمت هایش را در جوانی به انسان ارزانی می‌دارد. در ایران اسلامی روز ولادت حضرت علی اکبر (ع) در ۱۱ شعبان، روز جوان نامگذاری شده است.

 جوانی، موهبتی از جانب خداوند است. جوانی، ثروتی است که انسان باید آن را جز دربهای بهشت، خرج نکند. پس خوشا به حال آنان که جوانی را قدر می‌دانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به کار می‌گیرند. ضمیر جوان، آینه پاکیهاست؛ آینه ای که هنوز گردی از گناهان بر روی آن ننشسته است. نگاه جوان،‌ پنجره ای است که رو به سوی افقهای روشن گشوده شده است. پنجره ای که آفتاب حقیقت را می نوشد.

دل جوان، رودخانه ای است که می خواهد تمام سنگها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشتها و دره ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد. خیال جوان، نسیم پویایی است، که می تواند به هر جا سفر کند و کرانه ها را کشف کند. جوان، همواره در جستجوی چشم اندازهای روشن است. جوان، همواره در پی تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه های «شهود» را بر روی جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ایمان» را به دست او داد. و گلهای لبخند را به او تعارف کرد.

جوانی، دوره طوفانی عمر است. جوان اگر چه از مرحله نوجوانی که دوره آشوب شدید است بیرون آمده و به دنیای آرامش نسبی وارد شده است، اما همچنان مثل آتش،‌ برافروخته و شعله ور است. جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود. جوانی سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت: سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبت‌هاست؛ از این رو باید به جوانی و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگریست.

جوان، کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه آینده یک ملت است؛ از این رو در برنامه ریزیها و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل می شود و دولتها برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از نیروها و استعدادهای جوانان در امور مختلف سازندگی و اداره کشور،‌ تمام تلاش خود را به کار می گیرند که شور و نشاط و تواناییهای جوانان را، سالم و سازنده برای رفع نیازها و رفاه و آسایش حال و آینده جامعه هدایت کنند.

نسل جوان همیشه به دنبال الگوی مناسب خود بوده و برای یافتن آن، دو شعار گفتار و عمل را پیش رو قرار داده و به دنبال الگویی است که به گفته های خودش جامه عمل بپوشاند. اگر نسل جوان بین گفتار و کردار الگوی خود تضاد و تعارض ببیند نمی تواند به او اعتماد کرده و از اندیشه های او پیروی کند.

همچنان که راز استقبال و روی آوردن جوانان به امام خمینی (ره) را باید در اهل عمل بودن ایشان جست و جو کرد؛ ‌چرا که جوانان می دیدند که امام (ره) تنها سخن نمی گوید بلکه قبل از سخن گفتن خود به آن عمل می کند.

فرهنگ اسلام، جوان را در جایگاهی ارزشمند و بلند قرار داده و تعابیر والایی را در شأن او آورده است. دین اسلام، جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و معتقد به تکریم و بزرگداشت اوست. در حدیثی از رسول اکرم (ص) آمده که فرموده‌اند:

فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقت کهولت به عبادت بپردازد، همانند فضیلت پیغمبران بر دیگر مردمان است.

حضرت رسول (ص) می‌فرمایند: خداوند بر وجود جوان عبادت پیشه بر ملائکه می نازد و مباهات می کند. پیامبر خدا (ص) همچنین می‌فرمایند: خداوند جوانی را که جوانیش را در بندگی خدا بگذراند دوست می دارد.

 الگوی جوانان

حضرت علی اکبر(ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در مدینه متولد شد. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع) بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول ، خویش خوی رسول ، گفت و گویش گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد،امام حسین(ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیک نظرنا الیه…

حضرت علی اکبر در کربلا حدود ۲۵ سال داشت.برخی راویان سن ایشان را ۱۸ سال و ۲۰ سال هم گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است. وقتى امام حسین (ع) از منزلگاه قصر بنى مقاتل گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بیدارى انا لله و انا الیه راجعون گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد. حضرت على اکبر (ع) وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این کاروان به سوى مرگ مى‏رود. پرسید:مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود:چرا. پس گفت:فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین پس باکى از مرگ در راه حق نداریم.

روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان مى‏رفت،امام حسین(ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود.

پیکار سخت، او را تشنه‏ تر ساخت؛ به خیمه آمد. بى آنکه آبى بتواند بنوشد، با همان تشنگى و جراحت دوباره به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. قاتل او مرة بن منقذ عبدى بود.پیکر حضرت على اکبر (ع) با شمشیرهاى دشمن قطعه قطعه شد.وقتى امام بر بالین او رسید که جان باخته بود. امام حسین (ع) صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد

قتل الله قوما قتلوک…و تکرار مى‏کرد که:على الدنیا بعدک العفا.و جوانان هاشمى را طلبید تا پیکر او را به خیمه گاه حمل کنند. حضرت على اکبر ، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین دفن شده است.مدفن او پایین پاى ابا عبد الله الحسین قرار دارد و به این خاطر ضریح امام،شش گوشه دارد.

جوانی از دیدگاه مختلف :

در ادامه : توصیه میکنم حتما به ادامه مطلب سر بزنید!!!


 

روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر

و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است در جوانان نیست.

(امام خمینی-ره)


:: موضوعات مرتبط: جوانان , ,
:: برچسب‌ها: عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی , مبارک ,



مستند فقهی وجوب پوشش بانوان در هنگام نماز چیست؟
نوشته شده در دو شنبه 14 خرداد 1393
بازدید : 679
نویسنده : حسن عباسی
 
پرسش :
 
مستند فقهی وجوب محجبه بودن زن در هنگام نماز را برای اینجانب بیان کنید؟
 
پاسخ اجمالی
دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است:
۱. دلائل حجاب زن در غیر نماز
۲. دلائل حجاب زن در نماز
از جمله دلائل حجاب زن در نماز می‌توان به روایاتی اشاره کرد که در این‌باره رسیده است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره می‌شود؛ احیاناً برای زن در این حالت دو یا سه لباس شمرده‌اند که با توجه به نوع پوششی که لباس‌ها ایجاد می‌کنند می‌توان نتیجه گرفت که؛ پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا به امروز به آن فتوا می‌دهند.
پاسخ تفصیلی
یکی از احکام فقهی دین اسلام، سَتر(پوشش) است. پوشش در اسلام مخصوص زنان نبوده و مردان نیز پوشش اسلامی خاص خود را دارند.[۱] یکی از احکام ستر و پوشش، پوشش در حال نماز است. شاید بتوان حکمت آن‌را این‌گونه بیان کرد که انسان‌ها وقتی در مقابل خداوند قرار می‌گیرند، اگر چه هیچ نامحرمی هم نباشد و یا در مکانی به تنهایی مشغول اقامه نماز هستند، ولی وقار و شخصیت یک مسلمان اقتضا دارد تا در محضر الهی با نهایت حیا و احترام حاضر شود، شاید هم با استفاده از وجوب پوشش در حال نماز بتوان چنین نتیجه گرفت که فایده پوشش در مرحله اول حفظ همین شخصیت و وقار باشد و در مرحله دوم پوششی در مقابل نامحرمان!
دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است؛ اول: دلائل حجاب زن در غیر نماز، دوم: دلائل حجاب زن در نماز. قسمت اول به تنهایی بحث مفصلی را می‌طلبد که مورد این سؤال نیست،[۲] اما درباره قسمت دوم به‌طور ویژه دلائلی استناد شده است:
۱٫ اجماع و اتفاق مسلمانان: همه فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که در دین اسلام؛ زن باید در هنگام نماز؛ پوشش خاصی داشته باشد.[۳]
۲٫ روایات: روایاتی در این باب وارد شده که به تبیین لباس زن در هنگام نماز پرداخته است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره می‌شود؛ احیاناً برای زن در این حالت، دو یا سه لباس شمرده‌اند که با توجه به نوع پوششی که لباس‌ها ایجاد می‌کنند، می‌توان نتیجه گرفت که، پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا کنون به آن فتوا می‌دهند.
از جمله این روایات؛[۴] روایاتی است که در کتاب کافی آمده است:
الف. امام باقر(ع) درباره لباس زن در نماز فرمود: «زن، در دِرع و مقنعه باید نماز بخواند، البته به شرطی که درع، نازک نباشد».[۵]
درع در اصطلاح فقهی به پیراهن زن گفته می‌شود که نیم تنه بالا را می‌پوشاند که دو آستین هم دارد.[۶]
مقنعه: همان «خِمار» است و خمار آن چیزی است که زن به وسیله آن، سر و موی خود را می‌پوشاند.[۷] و خداوند در آیه‌ای که می‌آید، به زنان امر کرد تا خمار (مقنعه) را پشت سر نبندند، بلکه آن‌را طوری استفاده کنند که زیر گلو و روی سینه‌هایشان را نیز بگیرد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «و به زنان با ایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى‏(مقنعه)هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‏کیش‌شان …».[۸]، [۹]
ب. ابن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «زن در سه لباس نماز بگذارد: ازار(لنگ)، درع(پیراهن) و خمار(مقنعه) و اشکالی ندارد اگر خمار را مقنعه کند(یعنی دور سر و گردن بپیچد) و اگر این سه لباس را نداشت می‌تواند با دو لباس هم نماز را اقامه کند به این ترتیب که یکی را ازار (مانند دامن) کند و (پایین تنه را بپوشاند) و دیگری را مقنعه کند (و سر و بالا تنه را بپوشاند)». گفتم: اگر فقط درع و ملحفه‌ای داشته و مقنعه ندارد[تکلیف چیست]؟ امام(ع) فرمود: «اشکالی ندارد؛ از ملحفه[۱۰] به عنوان مقنعه می‌تواند استفاده کند و اگر کفاف نکرد(یعنی با مقنعه درست کردن نتوانست پایین تنه را بپوشاند) از جهت طول؛ آن ملحفه را استفاده کند(تا هم سر پوشیده شود و هم پایین تنه)».[۱۱]
ج. زراره از امام باقر(ع) پرسید: کمترین لباسی که زن می‌تواند در آن نماز بخواند چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: «دِرع (پیراهن) و ملحفه؛ به طوری که از روی سر می‌اندازد تا تمام بدن را فرا گیرد».[۱۲]
این چند روایت درباره وجوب پوشش زن؛ نشان دهنده وجود پوشش خاصی برای زنان در حال نماز است.

[۳]. بروجردی، حسین، تقریر بحث السید البروجردی، مقرر: اشتهاردی، شیخ علی پناه، ج ۱، ص ۶۷، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۶ق.
[۴]. فقها به این روایات در باب پوشش زن در نماز، استناد کرده‌اند. ر.ک: تقریر بحث السید البروجردی، ج ۱، ص ۶۷٫
[۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۳، ص ۳۹۴، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۶]. «ثوب تجوب المرأة وسطه و تجعل له یدین، و تخیط فرجیه»؛ محمود عبدالرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة‌، ج ۲، ص ۷۹، دار الفضیلة، قاهره، ۱۴۱۹ق.
[۷] . همان، ج ۲، ص ۵۴٫
[۸] . «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِن..» نور، ۳۱٫
[۹]. بر گرفته: «تفسیر آیه های ۳۰ و۳۱ سورۀ نور»، سؤال ۴۰۲۰٫
[۱۰]. در کلام عرب، ملحفه در ردیف جلباب و شوذر است که شوذر همان معرب چادر است که اصل و ریشه آن فارسی بوده و در عربی به شوذر تغییر یافته است. بنابراین، ملحفه؛ پارچه بزرگ و سرتاسری است که همچون چادر می‌تواند سر و تمام بدن را بپوشاند.
[۱۱]. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تُصَلِّی الْمَرْأَةُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ إِزَارٍ وَ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ لَا یَضُرُّهَا بِأَنْ تُقَنِّعَ بِالْخِمَارِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَثَوْبَیْنِ تَتَّزِر بِأَحَدِهِمَا وَ تُقَنِّعُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ لَیْسَ عَلَیْهَا مِقْنَعَةٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا تَقَنَّعَتْ بِالْمِلْحَفَةِ فَإِنْ لَمْ تَکْفِهَا فَلْتَلْبَسْهَا طُولًا»؛ الکافی، ج ۳، ص ۳۹۵ – ۳۹۶٫
[۱۲]. «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّی فِیهِ الْمَرْأَةُ قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَتَجَلَّلُ بِهَا»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۲۱۷، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



آیا دوست داشتن برای ازدواج کافیست؟!
نوشته شده در دو شنبه 12 خرداد 1393
بازدید : 657
نویسنده : حسن عباسی

www.tanzimekhanevadeh.com/marriage/1352-do-you-love-enough-to-marry


:: موضوعات مرتبط: جوانان , زندگی مشترک , ,



تعداد صفحات : 16