پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



زندگی خصوصی آن مداح و این مجری به ما چه؟!
نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1393
بازدید : 634
نویسنده : حسن عباسی

 


کم نیستند کسانی که گمان می کنند اگر آنچه می گویند واقعیت باشد گناهی متوجه آنان نیست؛ در حالی که بدِ دیگران را گفتن و یا درباره دیگران، بد گفتن اگر راست باشد غیبت است و اگر دروغ باشد تهمت.


 

آبروحیات اجتماعی انسان بسته به آبروی اوست برای همین به آن حیثیت اجتماعی هم می گویند. آبرو در بین مردم همان کاری را می کند که روح برای بدن می کند برای همین است که مردم همان اندازه که به فکر جان خود هستند به فکر آبروی خویشند؛ بلکه بیشتر از آن؛ چرا که حاضرند برای حفظ آبروی خود، جانشان را به خطر اندازند و یا حتی به راحتی از آن بگذرند. همه می دانند کسی که در جامعه آبرو ندارد بسان مرده ایست که مردم با تنفر و انزجار تلاش می کنند چشمشان به او نیفتد و اگر افتاد رخ برکشند و با سرعت از کنارش عبور کنند.

این گوهر عزیزتر از جان، گاهی چه بی رحمانه و ناجوانمردانه بازیچه دست عده ای می شود و در چشم بر هم زدنی و مثل آب خوردن از هستی ساقط می گردد. چه آنها که با غرض به حیثیت افراد یورش می برند و چه آنها که با چشمانی ذوق زده از یک کشف بزرگ در لگدمالی شرف و آبروی یک انسان شرکت می کنند؛ همه در خلق این جنایت، شریک جرمند.

و این یکی از دردهای بزرگ جامعه ماست. کافیست خبری غیر منتظره از طریقی حتی از طریق یک پیامک سرگردان به دست این عده برسد که البته هر چه بدتر بهتر؛ هر چه وقیح تر خوشایندتر و هر چه شخصیت خبر، نام آشناتر باشد برای این عده جذاب تر خواهد بود.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



بازدید : 647
نویسنده : حسن عباسی

 


اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی؟


 

مرگ

گاهی اوقات در زندگی اتفاقاتی می افتد که در عین سادگی تأثیر بسیار عمیقی روی ما می گذارد . روزی با دوستی مشغول بگو بخند بودیم و نزدیک زمان امتحانات و از نداشتن وقت گله می کردیم و بر همه فرصت هایی که برای درس خواندن از دست داده بودیم حسرت می خوردیم و قول و قرار می گذاشتیم که ترم بعد چنین می کنیم و چنان می کنیم .

 و با وعده اینکه ترم بعد جبران می کنیم خودمان را از همه سهل انگاری هایی که کرده بودیم مبرا کردیم و باز خنده و شوخی، دوستم گفت: «خدا رو شکر که ترم یعدی هم هست و ترم آخر نیستیم  وإلّا به  کدام امید می خواستیم زنده بمانیم ...».

بعد به فکر فرو رفت و گفت واقعا اگر ترم بعدی نبود چه؟ اگر به ترم بعد نرسیدیم و مُردیم چه ؟ اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ و در آخر هم پرسید واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی ؟

این سۆال چون سوزن در مغز من فرو رفت که وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم ، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام ، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟

سرم درد گرفت چرا باید این سۆال را از من می پرسید؟ ولی لحظه ای با خودم فکر کردم این دوست ما یک فرضی را مطرح کرد که در هر صورت روزی اتفاق می افتد، اما من چرا اینقدر به هم ریختم ؟ حضرت عزرائیل که همان یک روز قبل از اینکه به سراغ ما بیاید هم خبر نمی کند وقتی آمد باید برویم اما و اگر هم ندارد ....

تصورش را بکنید در این لحظه ای که من و شما داریم این متن را می خوانیم  در گوشه گوشه این جهان چندین نفر دارند جان می دهند آن ها دیگر فرصت ندارند که حتی فکرش را بکنند که ثانیه ای دیگر چه خواهند کرد.

وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟

ترس از مرگ و وحشت از آن در وجود اکثر آدم ها هست ، اما واقعا چرا ما به فکرش نیستیم یا به قول امام علی علیه السلام « چرا غافلیم از کسی که لحظه ای از ما غافل نیست؟»

دوستی بود که همیشه  می ترسید لباسی نشسته داشته باشد یا بدنش کثیف باشد با دقتی وسواس گونه به نظافت خودش و محیط اطرافش اهمیت می داد وقتی از او می پرسیدیم که دلیل این همه دقت چیست ؟ می گفت: «شما تصور کنید همین الان حضرت عزرائیل بیاید و دست ما را بگیرد و ببرد ، آن وقت اگر من کثیف و نامرتب باشم آیا کسی که در غسالخانه مرا خواهد شست نمی گوید عجب آدم چرکی بود؟ یا خانواده و دوستان من در حال عزا بخواهند لباس ها و وسایل مرا جمع کنند آیا درست است که بگویند مرحوم فلانی عجب شلخته ای بود و .... ».

دوست ما می خندید و  با لحن طنز گونه ای حقیقتی را می گفت که قرآن کریم و روایات ما بارها و بارها ما را نسبت به آن هشدار داده اند. 

فاطمه محمدی

حالا شما بگویید اگر فقط یک روز دیگر از زندگیتان مانده باشد و فقط 24 ساعت فرصت داشته باشید و بعد از آن باید به سفر بی بازگشت آخرت بروید چه کارهایی برایتان در اولویت است که می خواهید انجام دهید؟

حرفهای خود را در قسمت نظرات ارائه دهید.

 


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



7خصوصیت ویژه یک بانوی مسلمان
نوشته شده در شنبه 18 فروردين 1394
بازدید : 745
نویسنده : حسن عباسی

 

حجاب

دختر زنده به گور کسی است از خود بیگانه که احساس حقارت می کند و پسر بودن را بهتر و قرین موفقیت می پندارد. به همین دلیل می کوشد مثل پسرها حرف بزند، بپوشد، بی قید وبند باشد، رفتاری تصنعی و هیجانی و سبک داشته باشد و هیچ حرمت و ارزشی برای خود قائل نشود.


 

به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) بشارت تولد دختری دادند. حضرت با نگاهی به چهره اصحاب دریافت كه آنها از این خبر ناخرسندند، از این روی فرمود: شما را چه شده، گلی به من داده شده كه او را ببویم و روزی‌اش بر عهده خداوند متعال است.(1

یک بانوی مسلمان باید هفت خصوصیت داشته باشد تا شایسته این همه لطف رسول خدا صلی الله علیه و آله گردد. این خصوصیات به قرار زیرند: 

1- با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی"‌  است

دختران "شش سال" زودتر از پسرهای هم سنش به عقلانیت، خودکاری، خودباوری، خود انضباطی، خود مدیری و بلوغ می رسند. دختری که به این مراحل از رشد رسیده است، خود را گنج بی پایانی از مهر و محبت و "صفات" زیبا می بیند و نیازی به "خودنمایی"‌، "بدن نمایی"، ،"‌ریاکاری"‌ و رفتارهای مصنوعی" ندارد. بنابراین گفتار، رفتار و اخلاق او خردمندانه و شایسته و شخصیت او و با وقار و زیبا و در یک کلام "تماشایی"‌ است.

او قدر و قیمت خود را می داند و مانند آن زنانی نیست که به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله  در عین پوشیدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازك مى پوشند) هوسباز و دلفریب مى باشند، موهاى خود را طورى آرایش مى كنند كه مانند كوهان شتر جلوه مى كند. اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى كنند، با این كه بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود.(2) جهانگردان فراوانی با تحمل هزینه های سنگین از کشورهای مختلف به عشق تماشای متانت "راه رفتن"‌ و ظرافت "چای ریختن" دختران ژاپنی همه ساله به ژاپن سفر و وقار آنها را تحسین می کنند.

همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی "آنسه‌" نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی "نوازشگری”‌" را "بدون هیچ آموزشی"‌‌ نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند

2- توجه قلبی اش به "خدا"‌ است

یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



مناجات
نوشته شده در شنبه 28 تير 1393
بازدید : 816
نویسنده : حسن عباسی

ای آقایم، آرزویم بزرگ و عملم زشت است. پس تو از عفو خویش به اندازه آرزویم به من بده و مرا به بد ترین عملم مواخذه مکن، زیرا کرم تو برتر است از مجازات گنه کاران و بردباری ات بزرگ تر است از مکافات تقصیر کاران. و من ای آقایم، به فضلت پناهنده گشته و از تو به سوی خودت گریخته ام و خواستارم آنچه را وعده کردی. از چشم پوشی نسبت به کسی که خوش گمان به توست.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



عاقبت شوم برداشتن مرز محرم و نامحرم
نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1393
بازدید : 665
نویسنده : حسن عباسی

 

و نیز آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له». اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص 117)

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم  درباره شوخی با زن نامحرم فرمود: «من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها». (عِقاب الاعمال: ص 652 )

هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود:

«با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له».(بهشت جوانان، ص 468 )

بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.

براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه بخاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. براستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

"وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمود: خیر ،از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند كه فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند."   


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



بازدید : 1162
نویسنده : حسن عباسی

«ای بندگان خدا! بدانید که... گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می سازد، و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش می گرداند، و همچنین با گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است.» (بحارالانوار ج 74 ص 291 )


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



شب قدر،حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:
نوشته شده در چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 599
نویسنده : حسن عباسی



امسب،شب قدر است.قدرش بدانیم
نوشته شده در چهار شنبه 25 تير 1393
بازدید : 502
نویسنده : حسن عباسی

سه تا شب قدر داریم :
شب اول باید به کارهایی که در سال گذشته کردیم خوب فکر کنیم ... ببینیم که خدا چقدر به ما لطف کرده و ما در عوضش چیکار کردیم ... پشیمون بشیم
شب دوم تقدیر ما رو خدا تعیین میکنه برای سال بعد ...
شب سوم تقدیرمون امضا میشه وقطعی میشه ...
چه خوبه تا دیر نشده به حساب خودمون برسیم ...
با فاطمه زهرا به تو متوسل میشیم کمکمون کن !

امام صادق(ع):
«حضرت درباره شب قدر فرمود:‌شب فاطمه است و قدر خداوند است
پس هر کس حق شناخت فاطمه را به جا آورد، ‌شب قدر را درک کرده است.

يا صاحب الزمان
ما بي سليقه ايم تو حاجات ما بخواه
ورنه گدا طلب آب و نان كند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



گذشت زمان
نوشته شده در سه شنبه 24 تير 1393
بازدید : 681
نویسنده : حسن عباسی

بالکن کوچک خانه ها جهان بزرگ گلدان هایی است که آنجا زندگی می کنند. و در روز های آفتابی هنگامی که پروانه ها دورشان حلقه بزنند و صدای آواز گنجشک ها اطرافشان را پر کنند، بهشت برایشان معنی می شود. دنیا می تواند به همین قشنگی باشد. این را مرد باغبان می گوید. وقتی که دارد شاخه حسن یوسف را به گلدان دیگری قلمه می زند. وقتی که از یک ریشه نحیف یک گل مخملی کامل داشته باشی معنی حرفش را بهتر می فهمی. تنها باید بگذاری که زمان بگذرد و باور کنی که گذشت زمان داروی خیلی از درد های بی درمان است.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



نوشته شده در یک شنبه 25 تير 1393
بازدید : 955
نویسنده : حسن عباسی

 


خانم . . . شماره

 

بدم . . . ! ! !

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی
می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به
سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد
شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



فرصت دوباره در رمضان
نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393
بازدید : 632
نویسنده : حسن عباسی



قال رسول الله (ص):
نوشته شده در یک شنبه 22 تير 1393
بازدید : 626
نویسنده : حسن عباسی



میخوام ببخشمش...
نوشته شده در چهار شنبه 20 تير 1393
بازدید : 729
نویسنده : حسن عباسی

رفته بودم امامزاده و جلوی ضریح قدیمی نشسته بودم و نگاه می کردم به زنی که گریه می کرد. اشک هاش می ریخت رو گونه هاش و چادر حریر قشنگش تا شده بود زیر دستش. می گفت: «خدایا کمک کن که ببخشمش. خدایا می خوام ببخشمش. منو اسیر کینه نکن. نجاتم بده.» من اما حیرون نشسته بودم و نگاش می کردم. چقدر قشنگ راز و نیاز می کرد. با خودم شمردم. لحظه های دلتنگی خودمو، دلخوری هامو، دلسردی هامو. هزار تا بودن. هزار هزار تا. بخشیده بودمشون یا نبخشیده بودم؟ گذشته بودم از دلخوری هام یا نه؟ خدایا کمک کن که ببخشم. که این بار سنگین، این زنجیر رو به دوش نکشم. همین زنجیری که وصلم می کنه به آدمایی که به من ظلم کردن. دلمو شکستن. زنجیرشون اما پر منو بسته. دل منو خسته کرده. با خودم می شمردم. چند تا زنجیر پاره کردم؟ چند بار پریدم؟ چند بار دیگه طاقت پریدن دارم؟ «خدایا واگذارشون می کنم به تو. من بخشیدم. من از حق خودم گذشتم. گرچه دلم سوخته.» زن اینو می گفت. درست جلوی ضریح طلایی گریه می کرد و من نگاش می کردم. چقدر گریه اش روشن بود.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



احسان میگه :
نوشته شده در یک شنبه 15 تير 1393
بازدید : 726
نویسنده : حسن عباسی

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت:
سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم

قفل اول اینکه: دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم
قفل دوم اینکه: دوست دارم کارم برکت داشته باشد
قفل سوم اینکه: دوست دارم عاقبت بخیر شوم

شیخ فرمود:

برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان

جوان عرض کرد:سه قفل با یک کلید؟!
شیخ فرمود: نماز اول وقت " شاه کلید " است!


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , ,



فرافکنی
نوشته شده در جمعه 18 تير 1393
بازدید : 817
نویسنده : حسن عباسی

هستي همواره ما را به سمتي هدايت مي كند كه تماميت وجودمان را بپذيريم . ما هر كس و هر چيزي را كه جنبه هاي فراموش شدۀ وجودمان را انعكاس مي دهد ، به خود جلب مي كنيم .

فرافكني نسبت دادن غير ارادي رفتار ناآگاهانه ي خود به ديگران ، چنان كه به ما القا شود ، اين ويژگي ها واقعاً در ديگري وجود دارد ، نه ما ! هنگامي كه درباره ي احساسات يا بخش هاي غيرقابل قبول شخصيت خود مضطرب هستيم ، مكانيسم دفاعي وارد عمل مي شود و ما اين ويژگي ها را به عوامل بيروني و يا افراد ديگر نسبت مي دهيم .
برخي ويژگي هاي ناكامل ديگران ، آن ويژگي هاي ما را كه به توجه نياز دارند ، تحريك مي كنند و در نتيجه آنچه را در خود طرد كرده ايم به سايرين نسبت مي دهيم .
از آنجايي كه درباره ي احساسات دروني به خودمان دروغ مي گوييم ، تنها راه پي بردن به اين احساسات مشاهده ي آنها در ديگران است . هنگامي كه سايرين احساسات پنهان ما را منعكس مي كنند ، اين امكان را مي يابيم كه احساسات مطرود خود را شناسايي كنيم و باز پس بگيريم .

اگر از تكبر شما مي رنجم ، به آن دليل است كه تكبر وجود خود را نمي پذيريم .
هنگامي كه به خود دروغ مي گوييم يا از جنبه اي در خود بيزار هستيم ، از رفتار ديگري دچار « بار احساسی » مي شويم .
فرافكني در سطح منيّت به سادگي قابل شناسايي است . اگر شخص يا چيزي در پيرامونمان به ما
« اطلاعات » بدهد ، به احتمال زياد فرافكني نكرده ايم ، اما اگر بر ما تأثيربگذارد ، احتمال فراواني وجود دارد كه قرباني فرافكني هاي خود شده باشيم .
نكته ي بسيار مهم :
« هر چيزي كه ناراحتتان مي كند ، عاملي براي رشد و فرصتي براي ما است تا جنبه هاي پنهان خود را باز پس گيريد .»
معمولاً رنجش ما از رفتار ديگران به دليل جنبه ي حل نشده اي در درون خود ماست .
بر گرفته از کتاب نیمه تاریک وجود


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



قدرت کلمات(پیشنهاد میکنم بخونین)
نوشته شده در جمعه 16 تير 1393
بازدید : 590
نویسنده : حسن عباسی


چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است* به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست* شما به زودی خواهید مرد.

دو قورباغه* این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر* مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند* چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد.

بالاخره یکی از دو قورباغه* تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد* او مصمم تر می شد* تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.

وقتی بیرون آمد* بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:<>

معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع* او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



داستان جالب شیطان
نوشته شده در جمعه 15 تير 1393
بازدید : 713
نویسنده : حسن عباسی

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس
پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او
بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی
خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت…. حتما ادامه مطلب را ببینید…

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا
شد.. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش
را عوض کرد و راهی خانه
خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را
پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین
افتادید))..
از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از
او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه می دهند. همین
که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست می کند تا به مسجد وارد
شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد
اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد
اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ
داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..

شیطان در ادامه توضیح می
دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین
خوردن شما شدم.))
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به
مسجد برگشتید،
خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن
شما شدم
و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه
مسجد برگشتید.
به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم
که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را
خواهد بخشید.
بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن
ساختم.

نتیجه داستان:
کار خیری را که
قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید
چقدر اجر و پاداش
ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر
دریافت کنید.
پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را
انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



داستان جالب " زن باهوش و آرزو "
نوشته شده در جمعه 14 تير 1393
بازدید : 700
نویسنده : حسن عباسی

+ داستان جالب " زن باهوش و آرزو "

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. 

قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
 
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.
 
زن گفت : اشکال ندارد !
 
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !
 
قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
 
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
 
بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !
 
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
 
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود.
 
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...
 
بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !
 
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
 
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم...!!!
 
نتیجه داستان :
 
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید !
 
قابل توجه خانمها :

همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!!

.

.

.

.

.

.


قابل توجه آقایان :
 
مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت !


نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



یک راهنمایی !
نوشته شده در جمعه 13 تير 1393
بازدید : 639
نویسنده : حسن عباسی

یادتون هست در دوران مدرسه در درسِ علوم یاد گرفتیم که برای اینکه آتش بوجود بیاد ، سه چیز باید دست به دستِ هم بده و با هم در یک جا جمع بشه تا آتش بوجود بیاد .
اون سه چیز رو به یاد دارید ؟:
1- ماده ای قابلِ اشتعال مثلِ چوب - پلاستیک -
بنزین یا روغن
2 - اکسیژن
3 - حرارت و گرمای زیاد و کافی تا باعثِ واکنش شیمیایی بینِ اون مادهء قابل اشتعال و اکسيژن بشه که نتیجه اش بوجود اومدنِ آتش هست .

حالا اصلِ مطلب :

برای اینکه کسی بتونه گناه کنه و جُرم و جنایتی مرتکب بشه ، سه چیزِ فوق العاده خطرناک باید دست به دستِ هم بدن و در یک زمان و یک مکان جمع بشن تا گناه یا جرم و جنایت انجام بشه .
این سه چیز رو بشناسید و با تمام قدرت سعی کنین که اجازه ندین که در یک زمان و مکان جمع بشن وگرنه وای به حالتون چون وقوعِ گناه و جرم و جنايت حتمی هست .

اون سه چیزِ خطر ناک :

1 - وجودِ حداقلْ یک انسان که دلشْ بیمار باشه یعنی دلش
مبتلا به حد اقل یکی از شش بیماریِ خطرناک دلْ باشه .

حج 53
بقره 10
مائده 52
انفال 49
توبه 125
نور 50
احزاب 12 و 32
محمد 20 و 29
مدثر 31

اون شش بیماریِ خطرناک :
1- حسادت
2 -غرور و تکبر
...

برای مطالعه ی کامل به ادامه ی مطلب رجوع فرماییئ.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



آدم ها و کتاب ها
نوشته شده در شنبه 8 تير 1393
بازدید : 489
نویسنده : حسن عباسی

 

آدم ها و کتاب ها شبیه هم هستند. تنها که می شوند دلشان می گیرد و به گوشه ای دنج می روند. آدم ها به خلوت اتاقشان و کتاب ها و به کارتنی در گوشه انباری. آدم های خوش صحبت به هر مهمانی دعوت می شوند و کتاب های دوست داشتنی هم در همه خانه ها هستند. بعضی از آدم ها خسته کننده اند و آنقدر سخت گیر و اهل حساب هستند که حوصله آدم را سر می برند و آدم را به یاد کتاب های درسی و شب امتحان می اندازند. اما چه خوب است که بعضی از آدم ها شبیه کتاب های شعر اند. از آن چاپ های نفیس با خط خوش و تصاویر مینیاتوری. مخصوصاً آنهایی که از جنس کتاب های حافظ، خیام، سعدی و مولانا هستند. نه سیر می شوی از دیدنشان و نه خسته می شوی از خواندنشان. حالا فکرش را بکن جهان فقط پر بود از این کتاب ها و آدم ها. اما نه... خوب است که کتاب ها و آدم های تنها هستند. خوب است که کتاب ها و آدم های خوش صحبت هستند. حتی خوب است که آدم های سخت گیر و کتاب های اهل حساب هم هستند. اگر آنها نبودند پس شعر ها و آدم های خوب حال چه کسانی را باید عوض می کردند؟


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



دوست داشتم گلفروش باشم
نوشته شده در شنبه 7 تير 1393
بازدید : 581
نویسنده : حسن عباسی

دوست داشتم گلفروش باشم. صبح به صبح حسن یوسف ها را ردیف کنم دم در و از شمعدانی ها بخواهم به مشتری ها سلام کنند. مهم نبود کسی جواب می دهد یا نه. گل ها خودشان بهتر می دانند در خانه چه کسی بیشتر عمر می کنند. دوست داشتم گلفروش باشم و مردم برای عزا و عروسی شان پناه بیاورند به من. یک روز کسی را با گل های مریم دلداری بدهم و فردا دست به دامان گلایل بشوم که داغ دل کسی را کمی کمتر کند. رز های هلندی را برای ماشین های عروس می گذاشتم کنار. و دسته گل های آبی را با روبان سفید تزئین می کردم و اگر می دانستم دارد برای آشتی پیش قدم می شود سنگ تمام می گذاشتم. دوست داشتم گلفروش باشم و هر از گاهی سبد های قشنگ را برای خودم بگذارم کنار. آنها را می آوردم توی خانه و بعد برای بودنشان دلیل پیدا می کردم. مثلاً با خودم می گفتم امروز به آن مردی که صورتش پای صندوق نگران شد تخفیف حسابی دادم. یا یک شاخه گل اضافه گذاشتم روی دسته گل کوچک آن پسر که می خواست مادرش را خوشحال کند. همین ها کافی است برای آنکه جایزه داده باشم به خودم. آخ... دوست داشتم گلفروش باشم.


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



پسری که تو را دوست داشته باشد !
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393
بازدید : 675
نویسنده : حسن عباسی

پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !

ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...ღ

ﺑﻔﻬﻢ ღ...ﻋﺸﻖ...ღ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ

ﻟﺬﺕ ...♥ﺑﻮﺳﻪ♥... ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ♥ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ♥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ

ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ

ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;ღღ

ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است

ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑـــــــــــــــــــــس


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , ,



بایدها و نبایدها
نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1393
بازدید : 619
نویسنده : حسن عباسی

تو كتاب "بايد ها و نبايدهاي " دكتر شهيد بهشتي يه چيز جالبي خوندم كه از يه مقاله نقل كرده بود كه خواستم اينجا بنويسمش ، اما چون كمي طولاني بود گفتم شايد حوصلتون نكشه بخونيدش ، بهتره خودم با زبون خودم به طور خلاصه تر بنويسمش !
موضوع اينه كه ديدين تا حالا بعضي از مسلمونا و كسانيكه ظاهرشون به شدت متدين و متشرع به نظر ميرسه اگه يهو عوض بشن 180 درجه تغيير ميكنند ؟! يه آدم رذل و پستي ميشن ! يني تا وقتي بند شريعت دور و برش هست يك آدم نسبتا رو به راهيه اما تا اين بند پاره ميشه كلا ميشه بي بند و بار !
اما بعضي آدماي ديگه رو هم ميبينيم كه نه به خدا معتقدند و نه به پيغمبر و... اما يك نوع جوانمردي و لوتي گري و عاطفه و هوشياري دارن !
اون تحليل گري كه شهيد بهشتي مطلب رو از ايشون نقل ميكنند به اين نتيجه رسيده بودند كه علت اين تغيير چشم گير اين ميتونه باشه كه اين انسان ، انسانيه كه تا چشم و گوش باز كرده ، هر خوب و بدي را كه خواستند بهش ياد بدن به دين و خدا بسته اند ! پدرش گفته بچه جان اينكار را نكن ، بچه گفته چرا بابا؟ به بچه گفته اند براي اينكه خدا از اينكار خوشش نمياد ! يا اينكار را بكن براي اينكه خدا خوشش مياد . يني اين همه زشتي و زيبايي و خوبي و بدي همش در ذهن بچه به يه نقطه مبدا يني خدا رسيده ، پس وقتي اين مبدا (خدا) رو از دست بده ديگه هيچ خوبي و بدي هم براش باقي نمي مونه كه ! اما اونيكي انساني كه اصلا به خدا اعتقادي نداشته يا اينكه در تربيتش نقش خدا پر رنگ نبوده ، بكن نكن هايي كه بهش ياد دادند بيشتر حول محور آدميت و انسانيت بوده . مثلا گفتند بچه جان همسايه را اذيت نكن ! وقتي پرسيده چرا؟ بهش گفتند چون انسان بايد انسان دوست باشد ، آدمي را آدميت لازم است . يا اينكه به آدمهاي بيچاره كمك كن . چرا؟ چون انسان بايد عاطفه داشته باشد . بلند فرياد نزن . 
چرا؟ چون اذيت و آزار ديگران است . خب با اين اوصاف وقتي چنين بچه اي از خدا هم ببره ، بالاخره يك مقدار انسان و انسانيت ، ضعيف و قوي و... رو در نظر داره . يني كلا يه نوع بند و بار اخلاقي براش باقي ميمونه.

* براي اينكه منو متهم نكنيد به اومانيسم و اين حرفا بهتره نتيجه گيري خودمم بگم كه به نظر من اين مطلب چون نكته تربيتي هم داره بهتره اينم بگيم كه در تربيت بچه فقط اينكه بايد ها و نبايدها رو حول محور انسانيت و عقل و منطق بهش ياد بديم و حرفي از خدا و دستوراتش نزنيم هم غلطه ! در واقع دوتاشم بايد باشه. هم دليل عقلي خوب و بد بودن كاري رو بايد توضيح داد و هم اشاره اي به خوبي و بدي كار از منظر خدا و دين كرد .


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



از آیینه بیاموزیم...!
نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393
بازدید : 482
نویسنده : حسن عباسی

1. آيينه، محرم اسرار است. ايرادها و نقص‌های انسان را فقط به او می‌گوید و هرگز با ديگران بازگو نمی‌کند.

پس ← مراقب باش تا محرم اسرار شوي.

2. آيينه، اين ايرادها را فقط يک بار می‌گوید و اگر به اخطار آن توجه شد، براي بار دوم اشکالات بازگو نمی‌شود.

پس ← مراقب باش تا با تکرار بي مورد در امر به معروف، به شخصيت ديگران خدشه وارد نکني.

3.  آيينه، آهسته اخطار می‌دهد و کسي را به خاطر ژوليدگي يا نامرتبي سرزنش نمی‌کند.

پس ← مراقب باش آهسته رفع خطا کني. مبادا اسرار و قصورات خود و خلایق را بازگو کني.

4. آيينه، با صبر عمل می‌کند. در صورت لزوم ده‌ها بار ايرادها و نامرتبی‌ها را گوشزد می‌کند تا اصلاح شوند.

پس ← مراقب باش تا صبورانه و با حوصله با زشتی‌های خود و ديگران برخورد کني، با رفتار عصبي و

عجولانه به اصلاح و بهبود نمی‌رسی.

5. آيينه، فقط نامرتبي را منعکس نمی‌کند، بلکه زیبایی‌ها را برجسته تر می‌نمایاند.

پس ← مراقب باش تا نیمه‌ی پر ليوان را هم ببيني، منفي نگر و ناسپاس نباش.

6. آيينه، هر اندازه تميز باشد، واضح‌تر و شفاف‌تر تصاوير را منعکس می‌کند.

پس ← مراقب باش، قلب خود را چنان جلا بخشي تا بتواني نور خدا را در عالم منعکس کني، بدان انعکاس

او از قلب کدر و تاريک ممکن نيست.

"حضرت استاد فروغی"


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



احترام و نییکی به پدر و مادر از دیدگاه قرآن
نوشته شده در جمعه 28 خرداد 1393
بازدید : 1254
نویسنده : حسن عباسی

احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن

 

نویسنده:سلمان امامی

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداكار و زحمتكش كه تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری كه در چندین آیه قرآن كریم، بر لزوم اطاعت و تكریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأكید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأكیدات قرآن درخصوص ضرورت تكریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره كرده است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی

احترام در حوزه كنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل كرد.

علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نكته تأكید می ورزد كه استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا كه دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یك دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی كه می كوشند منافع خود را كه به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست كشیدن از برخی خواسته های كوچك تر و ریزتر و كوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشكیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد كه گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست كه قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.

 

 

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته ...

 


:: موضوعات مرتبط: , جوانان , تفکر و اندیشه , ,



اوضاع زنان در آخر الزمان
نوشته شده در چهار شنبه 25 خرداد 1393
بازدید : 667
نویسنده : حسن عباسی

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»

فتنه ی زنانه:
رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند:
«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)

 

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»

فتنه ی زنانه
رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند:
«بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)

هم چنین می فرمایند:
«در مورد امت خود، از هیچ فتنه ای چون زن ها و مشروبات الکلی اندیشناک نیستم.»(2)

شاید اگر سالها پیش، کسی این احادیث را می خواند، درک معانی عمیق این سخنان برایش کمی مشکل بود اما شاید مردمان زمانه ما که اوضاع برخی از زنان امروز را در کوی و برزن می بینند، حتماً راحتتر به عمق این احادیث می رسند.

آیا رفتار و عملکرد برخی از زنان آخرالزمان، مانند حضور غیرضروری خانم ها در اجتماع با انواع آرایش و مدل مو و لباس  و عشوه گری های نا به جای زنانه در خیابان و...، اثری جز از هم پاشیدن زندگی های آرام خانوادگی را به همراه داشته است؟ آیا این نوع رفتارهای زنان را نمی توان فتنه نامید؟

زن قبله ی شوهر

پیرزن با یک ساک کوچک گوشه ی امامزاده نشسته و از پسرش می گوید که او را از خانه بیرون کرده است. او می گوید عروسم با من بدرفتاری می کرد و تا امروز هم برای شستن کهنه های بچه اش و نگهداری از او مرا نگه داشته بودند و حالا که بچه بزرگتر شده، دیشب پسرم گفت که تو داری زندگی ما را به هم میزنی و برای خودت جایی را دست و پا کن.

رسول خدا(ص)، مردانی آخرالزمانی که بی چون و چرا از زنانشان تبعیت می کنند را این طور تو صیف می کنند:
«مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند، به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شوند.»(3)

«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»(4)

«هنگامی که نابخردان بر سر کار باشند و زنها مورد مشورت قرار گیرند.»(5)

آنچه باید باشد
با مرور احادیثی که به وصف زنان آخرالزمانی می پردازد می توان دریافت که اطاعت بی چون و چرای مردان از زنان

به معنی ترجیح دادن نظرات آنان بر دستورات خداوند و معصومین(ع) است که باعث دور شدن مردان از مجموع اوامر دینی می شود.

شرایط جوامع در آخرالزمان، زنان را به این سمت سوق می دهد که از جایگاه زن بودن و مادر بودن دور شوند و شان مردانه و مناصب مردان را بر عهده بگیرند و جای زن و مرد عوض شود.

همان طور که امروزه نیز شاهد هستیم، بعد شهوانی و نفسانی زنان بیشتر از سایر ابعاد وجودی آنها خودنمایی می کند و این امر باعث ایجاد فساد در جامعه و انحراف مردان می شود و در روزهای آخر الزمان، زنان از طرق غیر معمول از چنان جایگاهی برخوردار می شوند که حتی در تصمیم گیری های کلان نیز دخیل می شوند.

همه ی مواردی که در بالا بیان شد، برای زن مورد پذیرش اسلام نیست و زنان در دین اسلام از جایگاهی خاص و ویژه برخوردارند و این شان ویژه را می توان در حقوق و احکام اسلامی مربوط به بانوان مشاهده کرد.

پی نوشت:
1.       نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 533

2.       همان، صفحه 540
3.       الزام الناصب صفحه 181، بشاره الاسلام صفحه 22 و 76 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 263
4.       بشاره الاسلام صفحه 132
5.       بشاره الاسلام صفحه 44

منبع:سایت موعود


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , زندگی مشترک , ,



دل نوشته:
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393
بازدید : 647
نویسنده : حسن عباسی

سلام مولایم

مولا جان مرا ببخش که مدتی بود قلم از شما نمیراندم،شرمنده که با قرار گرفتن در ماه شعبان یادم افتاد که مولایم... میدانم که درک کرده و می دانید حدود "2 سال پیش" چه وظیفه ی سخت و چه رسالت سنگینی در کنار دیگر برنامه ها بر دوشم گذاشته شده است.

اما راستش این رسالت با تمام سختی هایش، باعث شده دیگر وظایف سخت ، طعم شیرینی ، به خود بگیرند و انجامشان برایم کمی راحتر گردد.

از خدا ممنونم که مرا امانت داره لایقی دانست و رسالت مراقبت و پرورش از همچین امانت با ارزشی را به بنده ی نالایق دادند!

مولا جان دعایم بفرمائید تا در انجام این رسالت سنگین نیز نمره ی قابل قبولی کسب نمایم (انشاالله) .

اما حال برگردیم سر بحث اول مان آقا!
راستش دلتنگم آقا ؛ دلتنگ ديدنت ؛ دلتنگ شنيدن صداي انا المهدي ت ...
تا کجای عمر باید هر شب درانتظار تو ستاره بشماریم٬ تا کدام روز و ماه باید مسافر دنیای غفلتها باشیم ٬ یامولا !

بیا ٬ که سقف آسمان زندگیمان راابر جهل و فساد پوشاند !بیا٬ که زمین تشنه باران است ! بیا ٬ که جگرهایمان را فراق٬رتگ سرخش را باخته است ٬ بیا از درون سوخته ایم ٬ مولا بیا ای مرهم دلهای خسته !

نمی دانم قلم سنگی برای دوری توچه می نویسد ٬ ولی همین را می دانم که او نیز هجاهای نام تو را دوست دارد و بی معطلی می نگارد . بیا ٬ که قلب شیشه ای انتظارمان در هر بار ترکی برمی دارد و صبرمان راخزان به یغما می برد .

بلندای پرواز خورشید را که می بینم این سوال در ذهنم می روید ٬ که آشیانه خورشیدکجاست؟

کبوتران سپیدبال که نشانه هایآرامش آسمانند ٬ شبانگاهان در آغوش مهربان لانه ها ٬ اندام جان را در بستر آرامش مینهند٬ عقابها که سلاطین آسمانند در یورش تاریکیها دل به سکوت می سپارند و در دلکوهساران تمنای دستان پر محبت شب را دارند اما خورشید آشیانه اش کجاست؟

در کدامین بستر مهربانی ٬ دل پرخروشش به آرامش می نشیند؟

یک روز با خورشید همسفر شدم . دانستم که غروبش افسانه ای بیش نیست و مغرب و مشرق ٬ جز خطوط خیالی نیستند .

خورشید هرگز غروب نمی کنم ٬ خورشید معنای روشن طلوع است .

اما آشیانه خورشید رایافتم ٬ دل مردی چون مهدی (ع)!!! این دل شماست ٬ که معبد خورشید است و این دل شماست که حلقه اتصال چشمه خورشید با نور پاکی و طراوت است .

اگر روزنه ای در دل توبگشایم ٬ خواهم دید که هزاران خورشید در آن سر به سجاده نورانیت گذارده اند و هرخورشید به گونه ای اشعه رحمت و برکت را به هر سو می پراکند.

آری ! می شناسمت ٬سالهاست که همتای تو را ندیده ام ٬ من موجودی هستم که از فرسنگها عقب تر آمده ام وچون به تو رسیده ام همراهت شده ام . پا به پای تو می آیم . تو را میشناسم


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



اشتغال زنان در ایران
نوشته شده در چهار شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 728
نویسنده : حسن عباسی

اشتغال زنان و تبعات آن برای خانواده


زیربنای جامعه در خانواده شکل می‌گیرد و حفظ اجتماع منوط به حفظ خانواده است. برای بقای خانواده، تقسیم کار و تفکیک نقش‌ها ضروری است و تقسیم نقش‌ها نظام سلسله مراتبی را می‌سازد که اعضای خانواده باید این نظام را بپذیرند و با پیروی خود، مدیریت خانواده را حمایت کنند.     


 در قسمت اول، با عنوان اشتغال زنان در گذر تاریخ، ضمن تعریف اشتغال، به وضعیت اشتغال زنان در طول تاریخ از دوران باستان و مدنیت تا انقلاب صنعتی و مدرنیسم پرداختیم و در ادامه، سیر تاریخی اشتغال زنان در ایران را از دوران مادها و هخامنشیان تا دوران حاضر بررسی کردیم. در قسمت دوم با عنوان پیامدهای اشتغال زنان در جامعه، آثار و تبعات فردی، اجتماعی و سیاسی اشتغال بانوان در جامعه را به بحث گذاشتیم. در ادامه، آثار و تبعات اشتغال زنان را بر محیط و اعضای خانواده مورد ارزیابی قرار می‌دهیم:
 
تأثیرات اشتغال زنان بر خانواده
 
الف) تأثیر بر روابط خانوادگی
 
به گفته‌ی پژوهشگران، اشتغال زنان به دلیل کم کردن فشار اقتصادی از دوش خانواده، رضامندی زوج را افزایش می‌دهد و لذا زنان شاغل با همسران خود رابطه‌ی بهتری دارند.3 این نظریه برای خانواده‌هایی که به درآمد زن متکی است و حذف این درآمد شیرازه‌ی زندگی را از بین می‌برد، درست به نظر می‌رسد.4
 
با این حال، کارشناسان بسیاری به پیامد‌های منفی اشتغال بر روابط زناشویی تصریح کرده‌اند. بلاد از صاحب‌نظران عرصه‌ی اجتماعی می‌گوید: در بررسی اشتغال روزافزون زنان معمولاً توجه‌ها به‌سوی زیان‌هایی است که دامن‌گیر کودکان می‌شود، ولی به پیامدهای ناگوار این وضعیت بر روحیه‌ی مردان توجه نمی‌شود.
 
اگر زن ازدواج‌کرده نقش نان‌آوری را به عهده بگیرد، خطر رقابت با شوهر به میان می‌آید. برای وحدت و یکپارچگی خانواده زیان‌آور خواهد بود. افزون بر این، همسو نبودن نقش‌های اجتماعی و خانوادگی، موجب سستی و کاستی در نقش‌های خانگی می‌شود و احتمال بروز تنش بین زن و شوهر را افزایش می‌دهد.5
 
فشار ناشی از کار رسمی و کار خانه، خستگی مضاعف را برای زنان در پی دارد که بر روابط جنسی زوجین هم اثرگذار خواهد بود. روابط جنسی رضایت‌بخش، افزون بر آنکه شادابی جسمی و روحی مرد را در پی دارد، حس اعتمادبه‌نفس و انگیزه‌ی حمایت از همسر را در وی افزایش می‌دهد6 و بر رضایت‌مندی و نشاط زن نیز اثرات مثبتی دارد.
 
کاهش ارتباط کلامی با همسر نیز از دیگر پیامد‌های اشتغال تمام‌وقت زنان است و نیاز به برقراری ارتباط کلامی با دیگران در محیط کار برآورده می‌گردد و از انگیزه‌ی هم‌صحبتی با همسر کاسته می‌شود.
 
اشتغال زن و درآمدزایی او به کاهش وابستگی اقتصادی او به همسر می‌انجامد. این در حالی است که یکی از عوامل پیوند را روابط زناشویی احساس نیاز زن و شوهر به یکدیگر و تأمین شدن این نیاز است.
 
تمامی موارد گفته‌شده زمینه‌های اختلاف و جدایی زوج را افزایش می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد در برخی کشور‌های غربی، طلاق در میان زنان شاغل چهار برابر زنان غیرشاغل است.
 
استقلال مالی و کاهش ترس از آینده سبب پایین آمدن آستانه‌ی تحمل‌پذیری زنان در روابط زناشویی و افزایش درخواست طلاق از جانب آنان است.
 
 ب) توسعه‌ی مشاغل جایگزین خانواده
 
زنان خانه‌دار به طور متعارف به نگهداری از فرزندان، نظافت خانه، شستن لباس‌ها، هنرهای خانگی، پخت‌وپز و گاه مشاغل خانگی همچون قالی‌بافی می‌پردازند. درگیری آنان به مشاغل رسمی سبب می‌شود بخشی از فعالیت‌های خانگی خود را به‌عهده‌ی سازمان‌هایی همچون مهدکودک‌ها، تولیدکنندگان مواد غذایی، رستوران‌ها و شرکت‌های خدماتی بگذارند. در این صورت، اشتغال رسمی افزایش و درآمد حاصل از آن در درآمد ملی جامعه نیز به شمار می‌آید و به‌غلط به‌منزله‌ی بهبود وضع اقتصادی تفسیر می‌شود.7 این در حالی است که کار زنان خانه‌دار در کشور‌های صنعتی معادل 40 درصد ثروت ایجادشده است. به عبارتی زنان کار می‌کنند تا هزینه‌ی کارهایی را بپردازند که اگر شاغل نبودند، خود آن‌ها را انجام می‌دادند و می‌توانستند به اقتصاد خانواده‌ی خود کمک بکنند.
 
اشتغال زن و درآمدزایی او به کاهش وابستگی اقتصادی او به همسر می‌انجامد. این درحالی است که یکی از عوامل پیوند روابط زناشویی و احساس نیاز زن و شوهر به یکدیگر و تأمین شدن این نیاز است و کم‌رنگ شدن آن، زمینه‌های اختلاف و جدایی زوج را افزایش می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد طلاق در میان زنان شاغل چهار برابر زنان غیرشاغل است.

 
پ) تحول در ساختار خانواده و الگوی تفکیک نقش‌ها
 
در نظریه‌ای از ویلهلم هنریش، بنیان‌گذار جامعه‌شناسی خانواده، آمده است:
تفکیک کار و تقسیم نقش‌ها اصلی مسلم بر حفظ کارآمدی اجتماع است. زیربنای جامعه در خانواده شکل می‌گیرد و حفظ اجتماع منوط به حفظ خانواده است. برای بقای خانواده تقسیم کار و تفکیک نقش‌ها ضروری است و تقسیم نقش‌ها نظام سلسله مراتبی را می‌سازد که اعضای خانواده باید این نظام را بپذیرند و پیروی از رهبری در خانواده را باید حمایت کنند. این نظری به «اصالت حق طبیعی» شهرت یافته است. این نظام با طبیعت زن و مرد هماهنگ است. طبیعت مرد به مدیریت و طبیعت زن به مدیریت‌پذیری متمایل است.8
نقش مرد در نظام خانواده به‌سان ستون خیمه‌ای است که باید سالم و محکم باشد تا بتواند تکیه‌گاه مناسبی برای دیگر افراد خانواده باشد. در این صورت، فرزندان در زمان گرفتاری‌ها، ترس‌ها، مشکلات اقتصادی و عاطفی به او پناه می‌برند.
وجود کانون اقتدار لازمه‌ی بقای خانواده و اطاعت اعضا از پدر، لازمه‌ی حفظ این اقتدار است. زن با کار کردن بیرون از خانه، امنیت و موجودیت خانواده را، که زیربنای معنوی رفتار را به وجود می‌آورد، از هم می‌پاشد و نابسامانی‌هایی در روابط خانوادگی ایجاد می‌کند.
 
ت) اقتصاد و خانواده
 
تأثیر اشتغال زنان بر بالا رفتن قدرت خرید خانواده انکارناپذیر است. در بسیاری از کشورها، زنان بیشترین فعالیت بخش کشاورزی را برعهده دارند و درآمد خانواده بستگی کامل به آن دارد.9 با این حال، عمومیت قاعده‌ی تأثیر مثبت اشتغال زنان بر وضعیت اقتصادی خانواده، با تردید مواجه می‌شود. اگر رضامندی اقتصادی، نسبت میان درآمد و انتظارها باشد، هرچه درآمد بیشتر باشد، انتظارات هم بیشتر خواهد شد و نتیجه‌ای جز افزایش حس فقر، حرص و نارضامندی نخواهد داشت.
در بسیاری از خانواده‌ها، حضور زن در عرصه‌ی اشتغال درآمدزا، به تغییرات اجتماعی و ارزشی خانواده می‌انجامد و عزتمندی و آبرومندی خانواده را افزایش می‌دهد و خانواده برای حفظ شئونات جدید می‌کوشد با افزایش مصرف، ضروریات خانواده‌ی خود را ارتقا ببخشد. در این حال، با افزایش انتظارات خانواده روبه‌رو خواهیم شد. لذا خانواده‌ای که دارایی بیشتری دارد لزوماً لذت بیشتری نمی‌برد.
درآمدزایی زنان در صورتی که به تعدد مدیریت خانواده بر منابع مالی بینجامد و هریک از زن و مرد به دلخواه درآمد خود را هزینه کنند، احتمال مصرف اقلام غیرضرور را افزایش می‌دهد. ورود درآمد بیشتر به خانواده و افزایش دغدغه‌ی مصرف، افزایش میزان خرید‌های قسطی و پرداخت وام‌های درازمدت هرساله ده‌ها میلیارد دلار منفعت برای جامعه‌ی سرمایه‌داری به ارمغان می‌آورد. افزایش سطح انتظارات اقتصادی خانواده خطر بازگشت‌ناپذیری در موقعیت اقتصادی خانواده را نیز در پی دارد. خانواده‌ای که سطح زندگی خویش را برپایه‌ی دو درآمد تنظیم می‌کند، با از دست دادن بخش درخور توجهی از درآمد خود، نمی‌تواند با وضعیت جدید به‌درستی کنار آید و احساس فقر در این خانواده بیش از خانواده‌هایی است که از ابتدا معیشت خود را برپایه‌ی یک درآمد تنظیم کرده‌اند.
این گفته‌ها برای خانواده‌هایی صادق است که درآمد ناشی از اشتغال زن بر اقتصاد خانواده مؤثر باشد. اما بسیاری از موارد به هزینه‌ی اشتغال، در مواردی چون خرید لباس مناسب برای محل کار، هزینه‌ی آمد و شد، تهیه‌ی غذای آماده، هزینه‌ی مهدکودک و... که تقریباً معادل درآمد یا حتی بیشتر از آن است می‌شود.
نکته‌ی دیگر تأثیر درآمدزایی در کاهش احساس مسئولیت مردان است که می‌توان آثار آن را هم در ملاک‌های گزینش ازدواج و هم در روابط خانوادگی مشاهده کرد. امروزه بسیاری از پسران انتظار دارند همسر آینده‌ی آنان در نان‌آوری مشارکت داشته باشد و پس از ازدواج با آنکه توانایی کار و تلاش بیشتر برای تأمین نیازهای خانواده‌ی خود را دارند، اما به درآمد همسر خود چشم می‌دوزند.
پیامد دیگر اشتغال زنان، تأثیر آن بر درآمدزایی خانواده‌های دیگر است، زیرا با افزایش تقاضای برای کار، ارزش نیروی کار کاهش می‌یابد و مردان سرپرست خانواده دستمزد کمتری دریافت می‌کنند.
اشتغال زنان در کشور‌های صنعتی، به دلیل کاهش جمعیت و کمبود نیروی آماده به کار، توجیه عقلانی دارد، اما در کشور‌های در حال توسعه، مشکل، کمبود سرمایه برای ایجاد اشتغال است، نه کمبود نیروی انسانی آماده به کار. به همین دلیل، هرگاه سرمایه‌گذاری بیش از ظرفیت مردان بوده است، زنان به بازار کار کشیده شده و نیروی کار را تأمین کرده‌اند.
نتیجه آنکه می‌توان بر تأثیر اشتغال زنان در افزایش درآمد خانواده در اغلب موارد صحه گذاشت، اما نباید نسبت به تأثیر مثبت آن در اقتصاد خانواده و اقتصاد ملی بزرگ‌نمایی کرد.
 
ث) تأثیر بر فرزندخواهی
 
از موضوعات درخور توجه و تأمل، تأثیر اشتغال زنان بر کاهش تعداد فرزندان در خانواده و پیامد‌های بی‌فرزندی یا کم‌فرزندی بر حیات فردی و مناسبات خانوادگی است. با گسترش اشتغال زنان، انتظار می‌رود هم فاصله‌ی میان ازدواج و فرزندآوری افزایش یابد و هم از تمایل به مادر شدن در زنان کاسته شود. این احساس نهفته‌ی طبیعی در صورت ارضا نشدن، می‌تواند آثاری بر روحیات زن برجای بگذارد.10 به همین دلیل، فرزندان می‌توانند وابستگی زن و مرد به خانواده را افزایش دهند و در استحکام خانواده نقش مهمی ایفا کنند.
برتراند راسل معتقد است: امروزه اگر در زندگی زناشویی عمل جنسی نباشد، آن زناشویی بی‌اثر تلقی می‌شود، اما فرزندان بیش از رابطه‌ی جنسی اهمیت دارند و هدف اصلی زناشویی باروری است.
 
وجود کانون اقتدار لازمه‌ی بقای خانواده و اطاعت اعضا از پدر، لازمه‌ی حفظ این اقتدار است. زن با کار کردن بیرون از خانه، امنیت و موجودیت خانواده را، که زیربنای معنوی رفتار را به وجود می‌آورد، از هم می‌پاشد و نابسامانی‌هایی در روابط خانوادگی ایجاد می‌کند.

 
با ارزشمند شدن اشتغال زنان، تعارض میان شغل و فرزند بیشتر رخ می‌نماید. پیامد دیگر اشتغال، کاهش شمار فرزندان خانواده است. با افزایش شمار خانواده‌های تک‌فرزند، امکانات اقتصادی خانواده که با اشتغال زنان افزایش یافته است، در خدمت رفاه تنها فرزند خانواده قرار می‌گیرد، اما تک‌فرزندی خود از نشاط فرزند می‌کاهد و سبب افزایش روحیات خودخواهانه و فردگرایانه در وی می‌شود.
در یک خانواده‌ی پرجمعیت با امکانات متوسط یا کم، در صورتی که به‌درستی مدیریت شود، فضایی مناسب برای تقویت روحیه‌ی همگرایی، تلاش، قناعت، بهره‌وری و انضباط پدید می‌آید؛ اما تک‌فرزندان برای ورود به اجتماع با مشکلات اساسی رو‌به‌رو می‌شوند، زیرا نه برای همگرایی اجتماعی آموزش دیده‌اند و نه در برابر ناملایمات اجتماعی آستانه‌ی تحمل‌پذیری مناسبی دارند. این افراد غالباً مغفول می‌مانند.
کم شدن شمار فرزندان دو پیامد جدی را در پی دارد: نخست آنکه والدین برای ایام پیری خود ذخیره‌ای نیندوخته‌اند و احتمال حمایت فرزندان از والدین با کم شدن شمار آنان، کاهش می‌یابد. چنان‌که مهد‌های کودک امروز نوید گسترش خانه‌های سالمندان در فردا را خواهند داد.
دیگر آنکه، کاهش فرزندان امروز به کوچک شدن خانواده‌ی گسترده در نسل آتی خواهد انجامید. باید نسلی را تصور کرد که از نعمت عمو، عمه، خاله و دایی محروم‌اند و نه لذت روحی ارتباطات خویشاوندی را می‌چشند و نه از حمایت عاطفی، مادی و معنوی آنان برخوردار است.
 
ج) روابط مادر و فرزند
 
تأثیر مهم اشتغال زنان بر روابط میان مادران و فرزندان آنان است. میان رشد عاطفی فرزند و دامان مادر به‌ویژه در سه سال نخست زندگی، پیوندی ناگسستنی وجود دارد و سلامت روانی و عاطفی وی در گرو حضور فیزیکی مادر است.11
رابطه‌ی مبتنی بر دلبستگی کودک با مادر خویش، زیربنای شخصیت اوست و در صورت فقدان یا ناکافی بودن این دلبستگی، کودکان به‌ویژه پسران به اشخاصی تبدیل خواهند شد که در ایجاد رابطه‌ی معنی‌دار با دیگران توانایی ندارد.
والدین شاغل ناچار به سپردن فرزند خود به مهد کودک و یا تنها گذاشتن وی در خانه‌اند. در این صورت، فرزندان به‌جای آنکه ارزش‌ها و الگوهای خود را از والدین دریافت کنند، از نهاد‌های رسمی در رسانه‌ها تأثیر می‌پذیرند و ارتباط عاطفی کمتری با مادر برقرار می‌کنند.
در پژوهش‌های خانواده‌گرایان، تأثیرات منفی جدایی مادر از فرزند نشان داده شده است. از نگاه آنان، رشد عقلی فرزند منوط به رابطه‌ی ‌عاطفی مادر و فرزند است. در دسترس بودن مادر برای فرزند مسئله‌ی مهمی است و فرزندان از اینکه به خانه بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب می‌شوند. رابطه‌ی عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت روانی و تعامل رفتاری مادر هم تأثیر دارد و همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر است.
برخی صاحب‌نظران معتقدند که اشتغال مادران مفهوم خانواده را در ذهن فرزندان تغییر می‌دهد، زیرا این فرزندان بیش از دیگران با همسالان خود سر می‌کنند و بیش از گذشته احساس تنهایی می‌کنند.
امروزه الگوهای اجتماعی ارزش‌هایی متفاوت با ارزش‌های خانوادگی را تبلیغ می‌کنند. نقش والدین بیش از هر زمان دیگری جایگزین‌ناپذیر است و آنان به قضاوت، تجربه، نیرو و قاطعیت والدین و به یک منبع راهنمایی‌کننده‌ی خانوادگی نیاز دارند. با حضور نداشتن پدر و مادر در خانه، فرزندان تنهایند و هیچ بزرگ‌تری بر کار آنان نظارت ندارد. حضور نداشتن پدر و مادر در خانه، آزادی عمل بیشتری به فرزندان به‌ویژه نوجوانان می‌دهد که با توجه به گسترش روزافزون تکنولوژی‌های ارتباطی، توسعه‌ی آپارتمان‌نشینی و کاهش شمار فرزندان و در نتیجه خلوت بودن محیط خانه، احتمال بروز رفتار‌های ناهنجار به‌ویژه روابط جنسی با محارم و غیرمحارم و ارتباطات جنسی مجازی، به‌ویژه در سنین نوجوانی را افزایش می‌دهد.
 
رشد عقلی فرزند منوط به رابطه‌ی عاطفی مادر و فرزند است. در دسترس بودن مادر برای فرزند مسئله‌ی مهمی است و فرزندان از اینکه به خانه بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب می‌شوند. رابطه‌ی عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت روانی و تعامل رفتاری مادر هم تأثیر دارد و همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر است.

 
لذا بسیاری از زنان برای پرورش فرزندان خود از شغل خود کناره‌گیری می‌کنند و بسیاری از آن‌هایی که از حرفه‌ی خود کناره گرفته‌اند، موفق‌ترند. یافته‌ها گویای رو به رشد بودن روند کناره‌گیری از اشتغال در سال‌هایی است که زنان بچه‌دار می‌شوند.
آنان پی برده‌اند زندگی‌ای که در آن شغل از همه‌چیز مهم‌تر باشد پس از مدتی ارضاکننده نخواهد بود و همچنین می‌فهمند آن‌گاه که پای فرزندان به میان می‌آید، هیچ‌چیز نمی‌تواند جای مادر را بگیرد.
 
آثار فردی و روانی اشتغال زنان
 
الف) احساس رضایت‌مندی
 
در جامعه‌ی مدرن، کوچک شدن خانه‌ها، محدود شدن ارتباطات فامیلی و محلی، تحقیر ارزشی خانه‌داری و خانه‌نشینی روی داد که در پی آن، ورود به فضای اجتماعی و عرصه‌ی اشتغال می‌تواند نیاز زن به ورود به عرصه‌های وسیع و کسب تجربه‌ی نو را به همراه داشته باشد و نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را تأمین و او را از فضای خانه آزاد سازد.
از دیگر سو، ارزش‌های انتشاریافته‌ی استقلال مالی، رقابت برای کسب موقعیت شغلی که به‌مثابه‌ی یک ارزش تلقی می‌شود، گسترش یافته و افرادی که موفق به احراز شغل می‌شوند، احساس پیروزی خواهند داشت. لذا می‌توان فهمید که چرا برخی زنان با دریافت حقوقی ناچیز، که کفاف هزینه‌های رفت‌وآمد آنان را نیز ندارد، به اشتغال روی می‌آورند، زیرا آنان با دستیابی به موقعیت شغلی احساس موفقیت می‌کنند و حس می‌کنند از مهارت‌هایشان به‌طرز مفیدی بهره می‌برند. به همین دلیل، بسیاری از آنان عنوان می‌کنند بدون نیاز مالی هم به کار ادامه می‌دهند.12
در این میان، حس رضایت‌مندی در دختران مجرد بیش از مادران شاغل است، زیرا مادران به دلیل نبودن در کنار فرزندان خود، به‌نوعی احساس گناه می‌کنند و بر میزان رضایت‌مندی آنان از اشتغال کاسته و در مقابل بر میزان اضطراب آنان نسبت به تربیت و آینده‌ی فرزندانشان افزوده می‌شود.
 
ب) فشار مضاعف
 
خانه‌داری از فعالیت‌های سخت و دشوار است، اما فشاری برای انجام دادن آن در خانه نیست و سرعت انجام آن با میل خود فرد تنظیم می‌شود. این ویژگی با روحیات زنانه همخوانی دارد. این در حالی است که کار رسمی بیرون از خانه این‌گونه نیست.13 ایفای دو نقش متفاوت و هم‌زمان در خانه و اجتماع، به دلیل ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگی‌های زنانه و فشار ناشی از جمع بین این دو فعالیت، زنان را آسیب‌پذیرتر خواهد کرد. در پژوهش‌ها نشان داده شده است که زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه‌دار بسیار مضطرب‌ترند که این وضع ناشی از تعدد نقش‌هاست.14
ناراحتی قلبی در میان زنان کارمند دوبرابر زنان خانه‌دار است و زنانی که کارمندند بیش از مردان بدون شغل به افسردگی مبتلا می‌شوند.
تعارض نقش‌ها از یک سو فرد را دچار اضطراب و از سوی دیگر او را در ایفای هم‌زمان نقش‌های متعدد ناتوان می‌سازد. لذا اغلب زنان در انجام کارهای خانه و برقراری ارتباط مؤثر با اعضای خانواده درمانده می‌شوند.
 
پ) افزایش مزاحمت‌های جنسی در محل کار
 
توسعه‌ی اشتغال زنان، در حوزه‌هایی که فضای زنانه و مردانه تفکیک نشده‌اند، می‌تواند آسیب‌پذیری جنسی زنان و مردان را در محیط کار افزایش دهد. برآوردهای آماری در آمریکا نشان می‌دهد 50 درصد زنان و 15 درصد مردان شاغل در محیط کار خود، مورد آزار و اذیت یا سوءاستفاده‌ی جنسی قرار می‌گیرند. با آنکه بیش از 50 درصد زنان شاغل در جهان در معرض یکی از موارد سوءاستفاده (کلامی، فیزیکی یا چشم‌چرانی) قرار می‌گیرند، تنها 5 تا 15 درصد آنان درباره‌ی مشکلات خود شکایت کرده‌اند که مهم‌ترین علت آن ترس از دست دادن کار است. این در حالی است که برخی مردان اعتقاد دارند زنان خود از چنین ارتباطی در محیط کار استقبال می‌کنند، چون این ارتباط امکان پیشرفت آنان را فراهم می‌کند.
برخی پژوهش‌ها در جوامع غربی نشان می‌دهد که طلاق به میزان زیادی در بین افرادی دیده می‌شود که به دلایل شغلی، غیبت‌های پیاپی از خانه داشته‌اند و یا تماس‌های نزدیک و صمیمانه با جنس مخالف دارند.15
به عقیده‌ی صاحب‌نظران، مزاحمت‌های جنسی عامل مهمی در جابه‌جایی کارگران زن است، زیرا دست کشیدن از کار چاره‌ی اصلی این نوع گرفتاری‌هاست.16
از دیگر سو، تفکیک محیط‌های زنانه و مردانه برای کارفرمایان بسیار پرهزینه است و آنان تمایلی برای اجرای آن ندارند و می‌کوشند تا میزان مشکلات اخلاقی در محیط کار را کمتر از میزان واقعی نشان دهند و زمینه‌ی فرهنگی را به سمت حساسیت‌زدایی از این اختلاط هدایت کنند.(*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 
1. پاتریک نولان و گرهارد لنسکی، جامعه‌های انسانی، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی کلان، ترجمه‌ی ناصر موفقیان، ص 465.
2. غلامرضا صدیق اورعی، «توسعه‌ی اقتصادی و اشتغال زنان» (قسمت دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17.
3. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای زنان و فرزند اول آن‌ها، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز، ص 148.
4. ر.ک.به: عصمت‌السادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسه‌ی مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاه‌های وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشکده‌ی پرستاری، ص 37.
5.  ر.ک.به: محمدباقر ساروخانی، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی خانواده، ص 170.
6. تونی گرنت، زن بودن، ترجمه‌ی فروزان گنجی‌زاده، ص 76، 90، 268.
7. غلامرضا صدیقی اورعی، «توسعه‌ی اقتصادی و اشتغال زنان» (قسمت دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17.
8. «خوانش انتقادی اشتغال زنان» (گفت‌وگو با دکتر سید محمدصادق مهدوی)، حوراء (نشریه‌ی داخلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان)، ش 8، آذر 1383، ص 14.
9. پاملا ابوت و کلر والاس، جامعه‌شناسی خانواده، ترجمه‌ی منیژه نجم عراقی، ص 126.
10. قدسیه حجازی، جرائم زن در ایران، ص 115.
11. ر.ک.به: گفت‌وگو با سید محمدصادق مهدوی، «خوانش انتقادی اشتغال زنان»، حوراء (نشریه‌ی داخلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان)، ش 8، آبان و آذر 83، ص 18.
12. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای زنان شاغل و فرزند اول آن‌ها، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی، ص 68.
13.  تونی گرنت، زن بودن، ترجمه‌ی فروزان گنجی‌زاده، ص 89.
14. هما ملااحمد رحیمی، پیامد اشتغال برای شاغل و فرزند اول آن‌ها، پایان‌نامه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی، ص 148.
15.  ر.ک.به: عفت‌السادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسه‌ی مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاه‌های وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد دانشکده‌ی پرستاری، ص 38.
16. ر.ک.به: سید محمدرضا علویون، کار زنان در حقوق ایران و حقوق بین‌المللی کار، ص 98.


:: موضوعات مرتبط: تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , تحدید نسل , ,



كلیپ تأثیر گذار امام زمان (عج)
نوشته شده در سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 1083
نویسنده : حسن عباسی


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , تفکر و اندیشه , ,



مستند فقهی وجوب پوشش بانوان در هنگام نماز چیست؟
نوشته شده در دو شنبه 14 خرداد 1393
بازدید : 679
نویسنده : حسن عباسی
 
پرسش :
 
مستند فقهی وجوب محجبه بودن زن در هنگام نماز را برای اینجانب بیان کنید؟
 
پاسخ اجمالی
دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است:
۱. دلائل حجاب زن در غیر نماز
۲. دلائل حجاب زن در نماز
از جمله دلائل حجاب زن در نماز می‌توان به روایاتی اشاره کرد که در این‌باره رسیده است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره می‌شود؛ احیاناً برای زن در این حالت دو یا سه لباس شمرده‌اند که با توجه به نوع پوششی که لباس‌ها ایجاد می‌کنند می‌توان نتیجه گرفت که؛ پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا به امروز به آن فتوا می‌دهند.
پاسخ تفصیلی
یکی از احکام فقهی دین اسلام، سَتر(پوشش) است. پوشش در اسلام مخصوص زنان نبوده و مردان نیز پوشش اسلامی خاص خود را دارند.[۱] یکی از احکام ستر و پوشش، پوشش در حال نماز است. شاید بتوان حکمت آن‌را این‌گونه بیان کرد که انسان‌ها وقتی در مقابل خداوند قرار می‌گیرند، اگر چه هیچ نامحرمی هم نباشد و یا در مکانی به تنهایی مشغول اقامه نماز هستند، ولی وقار و شخصیت یک مسلمان اقتضا دارد تا در محضر الهی با نهایت حیا و احترام حاضر شود، شاید هم با استفاده از وجوب پوشش در حال نماز بتوان چنین نتیجه گرفت که فایده پوشش در مرحله اول حفظ همین شخصیت و وقار باشد و در مرحله دوم پوششی در مقابل نامحرمان!
دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است؛ اول: دلائل حجاب زن در غیر نماز، دوم: دلائل حجاب زن در نماز. قسمت اول به تنهایی بحث مفصلی را می‌طلبد که مورد این سؤال نیست،[۲] اما درباره قسمت دوم به‌طور ویژه دلائلی استناد شده است:
۱٫ اجماع و اتفاق مسلمانان: همه فرقه‌های اسلامی اتفاق نظر دارند که در دین اسلام؛ زن باید در هنگام نماز؛ پوشش خاصی داشته باشد.[۳]
۲٫ روایات: روایاتی در این باب وارد شده که به تبیین لباس زن در هنگام نماز پرداخته است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره می‌شود؛ احیاناً برای زن در این حالت، دو یا سه لباس شمرده‌اند که با توجه به نوع پوششی که لباس‌ها ایجاد می‌کنند، می‌توان نتیجه گرفت که، پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا کنون به آن فتوا می‌دهند.
از جمله این روایات؛[۴] روایاتی است که در کتاب کافی آمده است:
الف. امام باقر(ع) درباره لباس زن در نماز فرمود: «زن، در دِرع و مقنعه باید نماز بخواند، البته به شرطی که درع، نازک نباشد».[۵]
درع در اصطلاح فقهی به پیراهن زن گفته می‌شود که نیم تنه بالا را می‌پوشاند که دو آستین هم دارد.[۶]
مقنعه: همان «خِمار» است و خمار آن چیزی است که زن به وسیله آن، سر و موی خود را می‌پوشاند.[۷] و خداوند در آیه‌ای که می‌آید، به زنان امر کرد تا خمار (مقنعه) را پشت سر نبندند، بلکه آن‌را طوری استفاده کنند که زیر گلو و روی سینه‌هایشان را نیز بگیرد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «و به زنان با ایمان بگو چشم‌هاى خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى‏(مقنعه)هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‏کیش‌شان …».[۸]، [۹]
ب. ابن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «زن در سه لباس نماز بگذارد: ازار(لنگ)، درع(پیراهن) و خمار(مقنعه) و اشکالی ندارد اگر خمار را مقنعه کند(یعنی دور سر و گردن بپیچد) و اگر این سه لباس را نداشت می‌تواند با دو لباس هم نماز را اقامه کند به این ترتیب که یکی را ازار (مانند دامن) کند و (پایین تنه را بپوشاند) و دیگری را مقنعه کند (و سر و بالا تنه را بپوشاند)». گفتم: اگر فقط درع و ملحفه‌ای داشته و مقنعه ندارد[تکلیف چیست]؟ امام(ع) فرمود: «اشکالی ندارد؛ از ملحفه[۱۰] به عنوان مقنعه می‌تواند استفاده کند و اگر کفاف نکرد(یعنی با مقنعه درست کردن نتوانست پایین تنه را بپوشاند) از جهت طول؛ آن ملحفه را استفاده کند(تا هم سر پوشیده شود و هم پایین تنه)».[۱۱]
ج. زراره از امام باقر(ع) پرسید: کمترین لباسی که زن می‌تواند در آن نماز بخواند چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: «دِرع (پیراهن) و ملحفه؛ به طوری که از روی سر می‌اندازد تا تمام بدن را فرا گیرد».[۱۲]
این چند روایت درباره وجوب پوشش زن؛ نشان دهنده وجود پوشش خاصی برای زنان در حال نماز است.

[۳]. بروجردی، حسین، تقریر بحث السید البروجردی، مقرر: اشتهاردی، شیخ علی پناه، ج ۱، ص ۶۷، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۶ق.
[۴]. فقها به این روایات در باب پوشش زن در نماز، استناد کرده‌اند. ر.ک: تقریر بحث السید البروجردی، ج ۱، ص ۶۷٫
[۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۳، ص ۳۹۴، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۶]. «ثوب تجوب المرأة وسطه و تجعل له یدین، و تخیط فرجیه»؛ محمود عبدالرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة‌، ج ۲، ص ۷۹، دار الفضیلة، قاهره، ۱۴۱۹ق.
[۷] . همان، ج ۲، ص ۵۴٫
[۸] . «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِن..» نور، ۳۱٫
[۹]. بر گرفته: «تفسیر آیه های ۳۰ و۳۱ سورۀ نور»، سؤال ۴۰۲۰٫
[۱۰]. در کلام عرب، ملحفه در ردیف جلباب و شوذر است که شوذر همان معرب چادر است که اصل و ریشه آن فارسی بوده و در عربی به شوذر تغییر یافته است. بنابراین، ملحفه؛ پارچه بزرگ و سرتاسری است که همچون چادر می‌تواند سر و تمام بدن را بپوشاند.
[۱۱]. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تُصَلِّی الْمَرْأَةُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ إِزَارٍ وَ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ لَا یَضُرُّهَا بِأَنْ تُقَنِّعَ بِالْخِمَارِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَثَوْبَیْنِ تَتَّزِر بِأَحَدِهِمَا وَ تُقَنِّعُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ لَیْسَ عَلَیْهَا مِقْنَعَةٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا تَقَنَّعَتْ بِالْمِلْحَفَةِ فَإِنْ لَمْ تَکْفِهَا فَلْتَلْبَسْهَا طُولًا»؛ الکافی، ج ۳، ص ۳۹۵ – ۳۹۶٫
[۱۲]. «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّی فِیهِ الْمَرْأَةُ قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَتَجَلَّلُ بِهَا»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۲۱۷، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



شناخت شخصیت از روی تاریخ تولد _ تست روانشناسی
نوشته شده در یک شنبه 11 خرداد 1393
بازدید : 1037
نویسنده : حسن عباسی

 

روان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :

 

nomer-hokebanutyun
فرض می کنیم که شما متولد ۸ مهر ۱۳۵۵ هستید.مهر ماه هفتم (۷) سال است پس :

 

۲ = ۱+۱ = ۱۱ = ۰+۷+۳+۱ = ۱۳۷۰ = ۱۳۵۵+۷+۸

 

شماره تولد ۲ است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید .

 

تفسیر اعداد :

 

۱- خالق و مبتکر :

 

یک ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال یک ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که بهترین باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند .

 

 

 

۲-پیام آور صلح : ...

 

لطفا به ادامه مطلب رجوع شود :


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , ,



اگر گرفتار
نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1393
بازدید : 1149
نویسنده : حسن عباسی
اگر گرفتار به اصطلاح "عشق" شدی...

 

عشق و علاقه, عشق چیست, روابط زناشویی

یكی از عواملی كه نقش بسیاری در روی آوردن جوانان، به ویژه دختران، به ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش درونی و نیاز شدید به محبّت و فرار از تنهایی است.

 

نو جوان پس از رسیدن به سن بلوغ بر اساس نقشی كه طبیعت جسمانی بر عهده او گذاشته در خود احساس نیاز به شخص دیگر می‎كند، پس به طور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی مس شود .پسر در پی كسی است كه خلاء‌ و كمبود و نقصان خویش را با وجودش كامل نماید و تكیه گاه و مشوّقی را می‎جوید كه در درون او حضور یابد و احساس تنهایی‎اش را از درون برطرف سازد.

  

دختر نیز در ساختار وجودی متمایل به مرد آفریده شده و به دنبال تكیه گاه محكمی است كه در فراز و نشیب زندگی یار و یاورش باشد او طالب آن است كه توجه مرد را به شخصیت و موقعیت عاطفی و ابعاد وجودی خود جلب نماید.

 

این نیازمندی‎ها كه در سرشت بشر نهاده شده از اسرار حكمت الهی است، نكته اساسی، بسترسازی مناسب برای پاسخ گویی به آن بوده تا دختر و پسر در مسیر زندگی تكاملی خویش، شادمانه و سرافراز از این میدان گذشته و در فردایی روشن، خود را در كانونی گرم و سرشار از عشق و صفا ببینند.

 

دختر و پسری كه احساسات و عواطف آن‎ها در درون خانواده ارضا نشود، به نیازشان به محبت و مهربانی توجه نشود و در جمع خانوادگی احساس غربت كنند طعمه‎های آماده‎ای برای افراد فرصت طلب و سودجو می‎باشند و كسانی كه با دوری از خانواده احساس تنهایی كنند نیز با توجه به نیازهای درونی به راحتی به این وادی كشیده می‎شوند.

 

حال کمی درنگ کنید

 

آیا واقعا می توان عشق و علاقه ابراز شده در کوچه و برزن را عشق و علاقه ی حقیقی قلمداد نمود و بر آن اعتماد کرد؟

 

آیا این اندیشه درست است که عشق و رابطه بین دختر و پسر یك عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد؟ ...

 

لطفا برای مطالعه ی کامل به ادامه مطلب رجوع شود!


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , زندگی مشترک , ,



چطور به روابط نامشروع نه بگویید؟
نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1393
بازدید : 1102
نویسنده : حسن عباسی

 

 

چطور به روابط نامشروع نه بگویید 

 

شاید یکی از پررنگ ترین دغدغه های دخترانی که به نیت ازدواج با کسی آشنا می شوند، این باشد که حد مرز روابط را چطور تعیین کنند؟ وقتی طرف مقابلشان تو زرد از آب در می آید و درخواست نامشروعی از آنها دارد، چطور مقاومت کنند و رابطه را به پایان ببرند؟ چه کنند که طرف مقابل را قانع کنند و در مقابل دام هایی که برایشان پهن شده چه جوابی بدهند؟

 

 

تحقیقات نشان داده که بسیاری از افراد، به این خاطر خویشتن داری را از دست می دهند که نمی توانند در برابر فشار روانی تقاضا برای ارتباط جنسی از طرف مقابل مقاومت کنند و با جدیت و صراحت نه بگویند. در این مواقع به احتمال زیاد طرف مقابل شما با زبان چرب و نرم حرف هایی می زند که ممکن است شما را به فکر فرو برد اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرف ها جوابی آماده داشته باشید، می توانید به راحتی از دام ها فرار کنید.

 

 

 

می گوید: لمس کردن یکدیگر باعث رشد انسان هاست.

 

 

 

بگو: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من و برنامه هایم (برای آینده) را خراب می کند.

 

 

 

می گوید:...

لطفا برای مطالعه ب کامل به ادامه ی مطلب رجوع بفرمایید!

 


:: موضوعات مرتبط: جوانان , تفکر و اندیشه , حجاب و عفاف , ,



فــــــــــاحشه !
نوشته شده در جمعه 11 خرداد 1393
بازدید : 756
نویسنده : حسن عباسی



یک لحظه تفکر!
نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393
بازدید : 1121
نویسنده : حسن عباسی



تعداد صفحات : 14