|
|
نوشته شده در جمعه 16 تير 1393
بازدید : 590
نویسنده : حسن عباسی
|
|
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است* به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست* شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه* این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر* مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند* چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد.
بالاخره یکی از دو قورباغه* تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد* او مصمم تر می شد* تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد* بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:<>
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع* او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در جمعه 15 تير 1393
بازدید : 713
نویسنده : حسن عباسی
|
|
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت…. حتما ادامه مطلب را ببینید…
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید)).. از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد..
شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنابراین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتیجه داستان: کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد. این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در جمعه 14 تير 1393
بازدید : 700
نویسنده : حسن عباسی
|
|
+ داستان جالب " زن باهوش و آرزو "
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد. زن گفت : اشکال ندارد ! زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود ! قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟ زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند ! بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد ! برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد ! قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود. زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ... بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد ! سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد : من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم...!!! نتیجه داستان : زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید ! قابل توجه خانمها :
همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!!
.
.
.
.
.
.
قابل توجه آقایان : مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت !
نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در جمعه 13 تير 1393
بازدید : 639
نویسنده : حسن عباسی
|
|
یادتون هست در دوران مدرسه در درسِ علوم یاد گرفتیم که برای اینکه آتش بوجود بیاد ، سه چیز باید دست به دستِ هم بده و با هم در یک جا جمع بشه تا آتش بوجود بیاد . اون سه چیز رو به یاد دارید ؟: 1- ماده ای قابلِ اشتعال مثلِ چوب - پلاستیک - بنزین یا روغن 2 - اکسیژن 3 - حرارت و گرمای زیاد و کافی تا باعثِ واکنش شیمیایی بینِ اون مادهء قابل اشتعال و اکسيژن بشه که نتیجه اش بوجود اومدنِ آتش هست .
حالا اصلِ مطلب :
برای اینکه کسی بتونه گناه کنه و جُرم و جنایتی مرتکب بشه ، سه چیزِ فوق العاده خطرناک باید دست به دستِ هم بدن و در یک زمان و یک مکان جمع بشن تا گناه یا جرم و جنایت انجام بشه . این سه چیز رو بشناسید و با تمام قدرت سعی کنین که اجازه ندین که در یک زمان و مکان جمع بشن وگرنه وای به حالتون چون وقوعِ گناه و جرم و جنايت حتمی هست .
اون سه چیزِ خطر ناک :
1 - وجودِ حداقلْ یک انسان که دلشْ بیمار باشه یعنی دلش مبتلا به حد اقل یکی از شش بیماریِ خطرناک دلْ باشه .
حج 53 بقره 10 مائده 52 انفال 49 توبه 125 نور 50 احزاب 12 و 32 محمد 20 و 29 مدثر 31
اون شش بیماریِ خطرناک : 1- حسادت 2 -غرور و تکبر ...
برای مطالعه ی کامل به ادامه ی مطلب رجوع فرماییئ.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در شنبه 8 تير 1393
بازدید : 489
نویسنده : حسن عباسی
|
|
آدم ها و کتاب ها شبیه هم هستند. تنها که می شوند دلشان می گیرد و به گوشه ای دنج می روند. آدم ها به خلوت اتاقشان و کتاب ها و به کارتنی در گوشه انباری. آدم های خوش صحبت به هر مهمانی دعوت می شوند و کتاب های دوست داشتنی هم در همه خانه ها هستند. بعضی از آدم ها خسته کننده اند و آنقدر سخت گیر و اهل حساب هستند که حوصله آدم را سر می برند و آدم را به یاد کتاب های درسی و شب امتحان می اندازند. اما چه خوب است که بعضی از آدم ها شبیه کتاب های شعر اند. از آن چاپ های نفیس با خط خوش و تصاویر مینیاتوری. مخصوصاً آنهایی که از جنس کتاب های حافظ، خیام، سعدی و مولانا هستند. نه سیر می شوی از دیدنشان و نه خسته می شوی از خواندنشان. حالا فکرش را بکن جهان فقط پر بود از این کتاب ها و آدم ها. اما نه... خوب است که کتاب ها و آدم های تنها هستند. خوب است که کتاب ها و آدم های خوش صحبت هستند. حتی خوب است که آدم های سخت گیر و کتاب های اهل حساب هم هستند. اگر آنها نبودند پس شعر ها و آدم های خوب حال چه کسانی را باید عوض می کردند؟
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در شنبه 7 تير 1393
بازدید : 581
نویسنده : حسن عباسی
|
|
دوست داشتم گلفروش باشم. صبح به صبح حسن یوسف ها را ردیف کنم دم در و از شمعدانی ها بخواهم به مشتری ها سلام کنند. مهم نبود کسی جواب می دهد یا نه. گل ها خودشان بهتر می دانند در خانه چه کسی بیشتر عمر می کنند. دوست داشتم گلفروش باشم و مردم برای عزا و عروسی شان پناه بیاورند به من. یک روز کسی را با گل های مریم دلداری بدهم و فردا دست به دامان گلایل بشوم که داغ دل کسی را کمی کمتر کند. رز های هلندی را برای ماشین های عروس می گذاشتم کنار. و دسته گل های آبی را با روبان سفید تزئین می کردم و اگر می دانستم دارد برای آشتی پیش قدم می شود سنگ تمام می گذاشتم. دوست داشتم گلفروش باشم و هر از گاهی سبد های قشنگ را برای خودم بگذارم کنار. آنها را می آوردم توی خانه و بعد برای بودنشان دلیل پیدا می کردم. مثلاً با خودم می گفتم امروز به آن مردی که صورتش پای صندوق نگران شد تخفیف حسابی دادم. یا یک شاخه گل اضافه گذاشتم روی دسته گل کوچک آن پسر که می خواست مادرش را خوشحال کند. همین ها کافی است برای آنکه جایزه داده باشم به خودم. آخ... دوست داشتم گلفروش باشم.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393
بازدید : 675
نویسنده : حسن عباسی
|
|
پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...ღ
ﺑﻔﻬﻢ ღ...ﻋﺸﻖ...ღ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ
ﻟﺬﺕ ...♥ﺑﻮﺳﻪ♥... ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ♥ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ♥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ
ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ
ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;ღღ
ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است
ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑـــــــــــــــــــــس
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1393
بازدید : 619
نویسنده : حسن عباسی
|
|
تو كتاب "بايد ها و نبايدهاي " دكتر شهيد بهشتي يه چيز جالبي خوندم كه از يه مقاله نقل كرده بود كه خواستم اينجا بنويسمش ، اما چون كمي طولاني بود گفتم شايد حوصلتون نكشه بخونيدش ، بهتره خودم با زبون خودم به طور خلاصه تر بنويسمش ! موضوع اينه كه ديدين تا حالا بعضي از مسلمونا و كسانيكه ظاهرشون به شدت متدين و متشرع به نظر ميرسه اگه يهو عوض بشن 180 درجه تغيير ميكنند ؟! يه آدم رذل و پستي ميشن ! يني تا وقتي بند شريعت دور و برش هست يك آدم نسبتا رو به راهيه اما تا اين بند پاره ميشه كلا ميشه بي بند و بار ! اما بعضي آدماي ديگه رو هم ميبينيم كه نه به خدا معتقدند و نه به پيغمبر و... اما يك نوع جوانمردي و لوتي گري و عاطفه و هوشياري دارن ! اون تحليل گري كه شهيد بهشتي مطلب رو از ايشون نقل ميكنند به اين نتيجه رسيده بودند كه علت اين تغيير چشم گير اين ميتونه باشه كه اين انسان ، انسانيه كه تا چشم و گوش باز كرده ، هر خوب و بدي را كه خواستند بهش ياد بدن به دين و خدا بسته اند ! پدرش گفته بچه جان اينكار را نكن ، بچه گفته چرا بابا؟ به بچه گفته اند براي اينكه خدا از اينكار خوشش نمياد ! يا اينكار را بكن براي اينكه خدا خوشش مياد . يني اين همه زشتي و زيبايي و خوبي و بدي همش در ذهن بچه به يه نقطه مبدا يني خدا رسيده ، پس وقتي اين مبدا (خدا) رو از دست بده ديگه هيچ خوبي و بدي هم براش باقي نمي مونه كه ! اما اونيكي انساني كه اصلا به خدا اعتقادي نداشته يا اينكه در تربيتش نقش خدا پر رنگ نبوده ، بكن نكن هايي كه بهش ياد دادند بيشتر حول محور آدميت و انسانيت بوده . مثلا گفتند بچه جان همسايه را اذيت نكن ! وقتي پرسيده چرا؟ بهش گفتند چون انسان بايد انسان دوست باشد ، آدمي را آدميت لازم است . يا اينكه به آدمهاي بيچاره كمك كن . چرا؟ چون انسان بايد عاطفه داشته باشد . بلند فرياد نزن . چرا؟ چون اذيت و آزار ديگران است . خب با اين اوصاف وقتي چنين بچه اي از خدا هم ببره ، بالاخره يك مقدار انسان و انسانيت ، ضعيف و قوي و... رو در نظر داره . يني كلا يه نوع بند و بار اخلاقي براش باقي ميمونه.
* براي اينكه منو متهم نكنيد به اومانيسم و اين حرفا بهتره نتيجه گيري خودمم بگم كه به نظر من اين مطلب چون نكته تربيتي هم داره بهتره اينم بگيم كه در تربيت بچه فقط اينكه بايد ها و نبايدها رو حول محور انسانيت و عقل و منطق بهش ياد بديم و حرفي از خدا و دستوراتش نزنيم هم غلطه ! در واقع دوتاشم بايد باشه. هم دليل عقلي خوب و بد بودن كاري رو بايد توضيح داد و هم اشاره اي به خوبي و بدي كار از منظر خدا و دين كرد .
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393
بازدید : 482
نویسنده : حسن عباسی
|
|
1. آيينه، محرم اسرار است. ايرادها و نقصهای انسان را فقط به او میگوید و هرگز با ديگران بازگو نمیکند.
پس ← مراقب باش تا محرم اسرار شوي.
2. آيينه، اين ايرادها را فقط يک بار میگوید و اگر به اخطار آن توجه شد، براي بار دوم اشکالات بازگو نمیشود.
پس ← مراقب باش تا با تکرار بي مورد در امر به معروف، به شخصيت ديگران خدشه وارد نکني.
3. آيينه، آهسته اخطار میدهد و کسي را به خاطر ژوليدگي يا نامرتبي سرزنش نمیکند.
پس ← مراقب باش آهسته رفع خطا کني. مبادا اسرار و قصورات خود و خلایق را بازگو کني.
4. آيينه، با صبر عمل میکند. در صورت لزوم دهها بار ايرادها و نامرتبیها را گوشزد میکند تا اصلاح شوند.
پس ← مراقب باش تا صبورانه و با حوصله با زشتیهای خود و ديگران برخورد کني، با رفتار عصبي و
عجولانه به اصلاح و بهبود نمیرسی.
5. آيينه، فقط نامرتبي را منعکس نمیکند، بلکه زیباییها را برجسته تر مینمایاند.
پس ← مراقب باش تا نیمهی پر ليوان را هم ببيني، منفي نگر و ناسپاس نباش.
6. آيينه، هر اندازه تميز باشد، واضحتر و شفافتر تصاوير را منعکس میکند.
پس ← مراقب باش، قلب خود را چنان جلا بخشي تا بتواني نور خدا را در عالم منعکس کني، بدان انعکاس
او از قلب کدر و تاريک ممکن نيست.
"حضرت استاد فروغی"
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در جمعه 28 خرداد 1393
بازدید : 1254
نویسنده : حسن عباسی
|
|
احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن
نویسنده:سلمان امامی
پدر و مادر به عنوان دو انسان فداكار و زحمتكش كه تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری كه در چندین آیه قرآن كریم، بر لزوم اطاعت و تكریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأكید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأكیدات قرآن درخصوص ضرورت تكریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره كرده است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.
جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه كنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشكیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست كه زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص، شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند كه اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل كرد.
علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نكته تأكید می ورزد كه استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا كه دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یك دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی كه می كوشند منافع خود را كه به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست كشیدن از برخی خواسته های كوچك تر و ریزتر و كوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشكیل می دهند تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد كه گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست كه قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.
به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته ...
:: موضوعات مرتبط:
,
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 25 خرداد 1393
بازدید : 667
نویسنده : حسن عباسی
|
|
«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»
فتنه ی زنانه: رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند: «بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)
«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»
فتنه ی زنانه رسول خدا(ص) در توصیف مردان و زنان اهل آخرالزمان می فرمایند: «بعد از عصر من هیچ فتنه ای برای مردان پیش نمی آید که زیانبارتر از فتنه ای باشد که از ناحیه زنان می رسد.»(1)
هم چنین می فرمایند: «در مورد امت خود، از هیچ فتنه ای چون زن ها و مشروبات الکلی اندیشناک نیستم.»(2)
شاید اگر سالها پیش، کسی این احادیث را می خواند، درک معانی عمیق این سخنان برایش کمی مشکل بود اما شاید مردمان زمانه ما که اوضاع برخی از زنان امروز را در کوی و برزن می بینند، حتماً راحتتر به عمق این احادیث می رسند.
آیا رفتار و عملکرد برخی از زنان آخرالزمان، مانند حضور غیرضروری خانم ها در اجتماع با انواع آرایش و مدل مو و لباس و عشوه گری های نا به جای زنانه در خیابان و...، اثری جز از هم پاشیدن زندگی های آرام خانوادگی را به همراه داشته است؟ آیا این نوع رفتارهای زنان را نمی توان فتنه نامید؟
زن قبله ی شوهر پیرزن با یک ساک کوچک گوشه ی امامزاده نشسته و از پسرش می گوید که او را از خانه بیرون کرده است. او می گوید عروسم با من بدرفتاری می کرد و تا امروز هم برای شستن کهنه های بچه اش و نگهداری از او مرا نگه داشته بودند و حالا که بچه بزرگتر شده، دیشب پسرم گفت که تو داری زندگی ما را به هم میزنی و برای خودت جایی را دست و پا کن.
رسول خدا(ص)، مردانی آخرالزمانی که بی چون و چرا از زنانشان تبعیت می کنند را این طور تو صیف می کنند: «مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند، به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شوند.»(3)
«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود، و قبله اش همسر او، و دینش درهم و دینار او.»(4)
«هنگامی که نابخردان بر سر کار باشند و زنها مورد مشورت قرار گیرند.»(5)
آنچه باید باشد با مرور احادیثی که به وصف زنان آخرالزمانی می پردازد می توان دریافت که اطاعت بی چون و چرای مردان از زنان
به معنی ترجیح دادن نظرات آنان بر دستورات خداوند و معصومین(ع) است که باعث دور شدن مردان از مجموع اوامر دینی می شود.
شرایط جوامع در آخرالزمان، زنان را به این سمت سوق می دهد که از جایگاه زن بودن و مادر بودن دور شوند و شان مردانه و مناصب مردان را بر عهده بگیرند و جای زن و مرد عوض شود.
همان طور که امروزه نیز شاهد هستیم، بعد شهوانی و نفسانی زنان بیشتر از سایر ابعاد وجودی آنها خودنمایی می کند و این امر باعث ایجاد فساد در جامعه و انحراف مردان می شود و در روزهای آخر الزمان، زنان از طرق غیر معمول از چنان جایگاهی برخوردار می شوند که حتی در تصمیم گیری های کلان نیز دخیل می شوند.
همه ی مواردی که در بالا بیان شد، برای زن مورد پذیرش اسلام نیست و زنان در دین اسلام از جایگاهی خاص و ویژه برخوردارند و این شان ویژه را می توان در حقوق و احکام اسلامی مربوط به بانوان مشاهده کرد.
پی نوشت: 1. نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 533 2. همان، صفحه 540 3. الزام الناصب صفحه 181، بشاره الاسلام صفحه 22 و 76 و بحارالانوار جلد 52 صفحه 263 4. بشاره الاسلام صفحه 132 5. بشاره الاسلام صفحه 44
منبع:سایت موعود
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 21 خرداد 1393
بازدید : 647
نویسنده : حسن عباسی
|
|
سلام مولایم
مولا جان مرا ببخش که مدتی بود قلم از شما نمیراندم،شرمنده که با قرار گرفتن در ماه شعبان یادم افتاد که مولایم... میدانم که درک کرده و می دانید حدود "2 سال پیش" چه وظیفه ی سخت و چه رسالت سنگینی در کنار دیگر برنامه ها بر دوشم گذاشته شده است.
اما راستش این رسالت با تمام سختی هایش، باعث شده دیگر وظایف سخت ، طعم شیرینی ، به خود بگیرند و انجامشان برایم کمی راحتر گردد.
از خدا ممنونم که مرا امانت داره لایقی دانست و رسالت مراقبت و پرورش از همچین امانت با ارزشی را به بنده ی نالایق دادند!
مولا جان دعایم بفرمائید تا در انجام این رسالت سنگین نیز نمره ی قابل قبولی کسب نمایم (انشاالله) .
اما حال برگردیم سر بحث اول مان آقا! راستش دلتنگم آقا ؛ دلتنگ ديدنت ؛ دلتنگ شنيدن صداي انا المهدي ت ... تا کجای عمر باید هر شب درانتظار تو ستاره بشماریم٬ تا کدام روز و ماه باید مسافر دنیای غفلتها باشیم ٬ یامولا !
بیا ٬ که سقف آسمان زندگیمان راابر جهل و فساد پوشاند !بیا٬ که زمین تشنه باران است ! بیا ٬ که جگرهایمان را فراق٬رتگ سرخش را باخته است ٬ بیا از درون سوخته ایم ٬ مولا بیا ای مرهم دلهای خسته !
نمی دانم قلم سنگی برای دوری توچه می نویسد ٬ ولی همین را می دانم که او نیز هجاهای نام تو را دوست دارد و بی معطلی می نگارد . بیا ٬ که قلب شیشه ای انتظارمان در هر بار ترکی برمی دارد و صبرمان راخزان به یغما می برد .
بلندای پرواز خورشید را که می بینم این سوال در ذهنم می روید ٬ که آشیانه خورشیدکجاست؟
کبوتران سپیدبال که نشانه هایآرامش آسمانند ٬ شبانگاهان در آغوش مهربان لانه ها ٬ اندام جان را در بستر آرامش مینهند٬ عقابها که سلاطین آسمانند در یورش تاریکیها دل به سکوت می سپارند و در دلکوهساران تمنای دستان پر محبت شب را دارند اما خورشید آشیانه اش کجاست؟
در کدامین بستر مهربانی ٬ دل پرخروشش به آرامش می نشیند؟
یک روز با خورشید همسفر شدم . دانستم که غروبش افسانه ای بیش نیست و مغرب و مشرق ٬ جز خطوط خیالی نیستند .
خورشید هرگز غروب نمی کنم ٬ خورشید معنای روشن طلوع است .
اما آشیانه خورشید رایافتم ٬ دل مردی چون مهدی (ع)!!! این دل شماست ٬ که معبد خورشید است و این دل شماست که حلقه اتصال چشمه خورشید با نور پاکی و طراوت است .
اگر روزنه ای در دل توبگشایم ٬ خواهم دید که هزاران خورشید در آن سر به سجاده نورانیت گذارده اند و هرخورشید به گونه ای اشعه رحمت و برکت را به هر سو می پراکند.
آری ! می شناسمت ٬سالهاست که همتای تو را ندیده ام ٬ من موجودی هستم که از فرسنگها عقب تر آمده ام وچون به تو رسیده ام همراهت شده ام . پا به پای تو می آیم . تو را میشناسم
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در چهار شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 728
نویسنده : حسن عباسی
|
|
اشتغال زنان و تبعات آن برای خانواده
زیربنای جامعه در خانواده شکل میگیرد و حفظ اجتماع منوط به حفظ خانواده است. برای بقای خانواده، تقسیم کار و تفکیک نقشها ضروری است و تقسیم نقشها نظام سلسله مراتبی را میسازد که اعضای خانواده باید این نظام را بپذیرند و با پیروی خود، مدیریت خانواده را حمایت کنند.
در قسمت اول، با عنوان اشتغال زنان در گذر تاریخ، ضمن تعریف اشتغال، به وضعیت اشتغال زنان در طول تاریخ از دوران باستان و مدنیت تا انقلاب صنعتی و مدرنیسم پرداختیم و در ادامه، سیر تاریخی اشتغال زنان در ایران را از دوران مادها و هخامنشیان تا دوران حاضر بررسی کردیم. در قسمت دوم با عنوان پیامدهای اشتغال زنان در جامعه، آثار و تبعات فردی، اجتماعی و سیاسی اشتغال بانوان در جامعه را به بحث گذاشتیم. در ادامه، آثار و تبعات اشتغال زنان را بر محیط و اعضای خانواده مورد ارزیابی قرار میدهیم: تأثیرات اشتغال زنان بر خانواده الف) تأثیر بر روابط خانوادگی به گفتهی پژوهشگران، اشتغال زنان به دلیل کم کردن فشار اقتصادی از دوش خانواده، رضامندی زوج را افزایش میدهد و لذا زنان شاغل با همسران خود رابطهی بهتری دارند.3 این نظریه برای خانوادههایی که به درآمد زن متکی است و حذف این درآمد شیرازهی زندگی را از بین میبرد، درست به نظر میرسد.4 با این حال، کارشناسان بسیاری به پیامدهای منفی اشتغال بر روابط زناشویی تصریح کردهاند. بلاد از صاحبنظران عرصهی اجتماعی میگوید: در بررسی اشتغال روزافزون زنان معمولاً توجهها بهسوی زیانهایی است که دامنگیر کودکان میشود، ولی به پیامدهای ناگوار این وضعیت بر روحیهی مردان توجه نمیشود. اگر زن ازدواجکرده نقش نانآوری را به عهده بگیرد، خطر رقابت با شوهر به میان میآید. برای وحدت و یکپارچگی خانواده زیانآور خواهد بود. افزون بر این، همسو نبودن نقشهای اجتماعی و خانوادگی، موجب سستی و کاستی در نقشهای خانگی میشود و احتمال بروز تنش بین زن و شوهر را افزایش میدهد.5 فشار ناشی از کار رسمی و کار خانه، خستگی مضاعف را برای زنان در پی دارد که بر روابط جنسی زوجین هم اثرگذار خواهد بود. روابط جنسی رضایتبخش، افزون بر آنکه شادابی جسمی و روحی مرد را در پی دارد، حس اعتمادبهنفس و انگیزهی حمایت از همسر را در وی افزایش میدهد6 و بر رضایتمندی و نشاط زن نیز اثرات مثبتی دارد. کاهش ارتباط کلامی با همسر نیز از دیگر پیامدهای اشتغال تماموقت زنان است و نیاز به برقراری ارتباط کلامی با دیگران در محیط کار برآورده میگردد و از انگیزهی همصحبتی با همسر کاسته میشود. اشتغال زن و درآمدزایی او به کاهش وابستگی اقتصادی او به همسر میانجامد. این در حالی است که یکی از عوامل پیوند را روابط زناشویی احساس نیاز زن و شوهر به یکدیگر و تأمین شدن این نیاز است. تمامی موارد گفتهشده زمینههای اختلاف و جدایی زوج را افزایش میدهد. پژوهشها نشان میدهد در برخی کشورهای غربی، طلاق در میان زنان شاغل چهار برابر زنان غیرشاغل است. استقلال مالی و کاهش ترس از آینده سبب پایین آمدن آستانهی تحملپذیری زنان در روابط زناشویی و افزایش درخواست طلاق از جانب آنان است. ب) توسعهی مشاغل جایگزین خانواده زنان خانهدار به طور متعارف به نگهداری از فرزندان، نظافت خانه، شستن لباسها، هنرهای خانگی، پختوپز و گاه مشاغل خانگی همچون قالیبافی میپردازند. درگیری آنان به مشاغل رسمی سبب میشود بخشی از فعالیتهای خانگی خود را بهعهدهی سازمانهایی همچون مهدکودکها، تولیدکنندگان مواد غذایی، رستورانها و شرکتهای خدماتی بگذارند. در این صورت، اشتغال رسمی افزایش و درآمد حاصل از آن در درآمد ملی جامعه نیز به شمار میآید و بهغلط بهمنزلهی بهبود وضع اقتصادی تفسیر میشود.7 این در حالی است که کار زنان خانهدار در کشورهای صنعتی معادل 40 درصد ثروت ایجادشده است. به عبارتی زنان کار میکنند تا هزینهی کارهایی را بپردازند که اگر شاغل نبودند، خود آنها را انجام میدادند و میتوانستند به اقتصاد خانوادهی خود کمک بکنند. اشتغال زن و درآمدزایی او به کاهش وابستگی اقتصادی او به همسر میانجامد. این درحالی است که یکی از عوامل پیوند روابط زناشویی و احساس نیاز زن و شوهر به یکدیگر و تأمین شدن این نیاز است و کمرنگ شدن آن، زمینههای اختلاف و جدایی زوج را افزایش میدهد. پژوهشها نشان میدهد طلاق در میان زنان شاغل چهار برابر زنان غیرشاغل است.
پ) تحول در ساختار خانواده و الگوی تفکیک نقشها در نظریهای از ویلهلم هنریش، بنیانگذار جامعهشناسی خانواده، آمده است: تفکیک کار و تقسیم نقشها اصلی مسلم بر حفظ کارآمدی اجتماع است. زیربنای جامعه در خانواده شکل میگیرد و حفظ اجتماع منوط به حفظ خانواده است. برای بقای خانواده تقسیم کار و تفکیک نقشها ضروری است و تقسیم نقشها نظام سلسله مراتبی را میسازد که اعضای خانواده باید این نظام را بپذیرند و پیروی از رهبری در خانواده را باید حمایت کنند. این نظری به «اصالت حق طبیعی» شهرت یافته است. این نظام با طبیعت زن و مرد هماهنگ است. طبیعت مرد به مدیریت و طبیعت زن به مدیریتپذیری متمایل است.8 نقش مرد در نظام خانواده بهسان ستون خیمهای است که باید سالم و محکم باشد تا بتواند تکیهگاه مناسبی برای دیگر افراد خانواده باشد. در این صورت، فرزندان در زمان گرفتاریها، ترسها، مشکلات اقتصادی و عاطفی به او پناه میبرند. وجود کانون اقتدار لازمهی بقای خانواده و اطاعت اعضا از پدر، لازمهی حفظ این اقتدار است. زن با کار کردن بیرون از خانه، امنیت و موجودیت خانواده را، که زیربنای معنوی رفتار را به وجود میآورد، از هم میپاشد و نابسامانیهایی در روابط خانوادگی ایجاد میکند. ت) اقتصاد و خانواده تأثیر اشتغال زنان بر بالا رفتن قدرت خرید خانواده انکارناپذیر است. در بسیاری از کشورها، زنان بیشترین فعالیت بخش کشاورزی را برعهده دارند و درآمد خانواده بستگی کامل به آن دارد.9 با این حال، عمومیت قاعدهی تأثیر مثبت اشتغال زنان بر وضعیت اقتصادی خانواده، با تردید مواجه میشود. اگر رضامندی اقتصادی، نسبت میان درآمد و انتظارها باشد، هرچه درآمد بیشتر باشد، انتظارات هم بیشتر خواهد شد و نتیجهای جز افزایش حس فقر، حرص و نارضامندی نخواهد داشت. در بسیاری از خانوادهها، حضور زن در عرصهی اشتغال درآمدزا، به تغییرات اجتماعی و ارزشی خانواده میانجامد و عزتمندی و آبرومندی خانواده را افزایش میدهد و خانواده برای حفظ شئونات جدید میکوشد با افزایش مصرف، ضروریات خانوادهی خود را ارتقا ببخشد. در این حال، با افزایش انتظارات خانواده روبهرو خواهیم شد. لذا خانوادهای که دارایی بیشتری دارد لزوماً لذت بیشتری نمیبرد. درآمدزایی زنان در صورتی که به تعدد مدیریت خانواده بر منابع مالی بینجامد و هریک از زن و مرد به دلخواه درآمد خود را هزینه کنند، احتمال مصرف اقلام غیرضرور را افزایش میدهد. ورود درآمد بیشتر به خانواده و افزایش دغدغهی مصرف، افزایش میزان خریدهای قسطی و پرداخت وامهای درازمدت هرساله دهها میلیارد دلار منفعت برای جامعهی سرمایهداری به ارمغان میآورد. افزایش سطح انتظارات اقتصادی خانواده خطر بازگشتناپذیری در موقعیت اقتصادی خانواده را نیز در پی دارد. خانوادهای که سطح زندگی خویش را برپایهی دو درآمد تنظیم میکند، با از دست دادن بخش درخور توجهی از درآمد خود، نمیتواند با وضعیت جدید بهدرستی کنار آید و احساس فقر در این خانواده بیش از خانوادههایی است که از ابتدا معیشت خود را برپایهی یک درآمد تنظیم کردهاند. این گفتهها برای خانوادههایی صادق است که درآمد ناشی از اشتغال زن بر اقتصاد خانواده مؤثر باشد. اما بسیاری از موارد به هزینهی اشتغال، در مواردی چون خرید لباس مناسب برای محل کار، هزینهی آمد و شد، تهیهی غذای آماده، هزینهی مهدکودک و... که تقریباً معادل درآمد یا حتی بیشتر از آن است میشود. نکتهی دیگر تأثیر درآمدزایی در کاهش احساس مسئولیت مردان است که میتوان آثار آن را هم در ملاکهای گزینش ازدواج و هم در روابط خانوادگی مشاهده کرد. امروزه بسیاری از پسران انتظار دارند همسر آیندهی آنان در نانآوری مشارکت داشته باشد و پس از ازدواج با آنکه توانایی کار و تلاش بیشتر برای تأمین نیازهای خانوادهی خود را دارند، اما به درآمد همسر خود چشم میدوزند. پیامد دیگر اشتغال زنان، تأثیر آن بر درآمدزایی خانوادههای دیگر است، زیرا با افزایش تقاضای برای کار، ارزش نیروی کار کاهش مییابد و مردان سرپرست خانواده دستمزد کمتری دریافت میکنند. اشتغال زنان در کشورهای صنعتی، به دلیل کاهش جمعیت و کمبود نیروی آماده به کار، توجیه عقلانی دارد، اما در کشورهای در حال توسعه، مشکل، کمبود سرمایه برای ایجاد اشتغال است، نه کمبود نیروی انسانی آماده به کار. به همین دلیل، هرگاه سرمایهگذاری بیش از ظرفیت مردان بوده است، زنان به بازار کار کشیده شده و نیروی کار را تأمین کردهاند. نتیجه آنکه میتوان بر تأثیر اشتغال زنان در افزایش درآمد خانواده در اغلب موارد صحه گذاشت، اما نباید نسبت به تأثیر مثبت آن در اقتصاد خانواده و اقتصاد ملی بزرگنمایی کرد. ث) تأثیر بر فرزندخواهی از موضوعات درخور توجه و تأمل، تأثیر اشتغال زنان بر کاهش تعداد فرزندان در خانواده و پیامدهای بیفرزندی یا کمفرزندی بر حیات فردی و مناسبات خانوادگی است. با گسترش اشتغال زنان، انتظار میرود هم فاصلهی میان ازدواج و فرزندآوری افزایش یابد و هم از تمایل به مادر شدن در زنان کاسته شود. این احساس نهفتهی طبیعی در صورت ارضا نشدن، میتواند آثاری بر روحیات زن برجای بگذارد.10 به همین دلیل، فرزندان میتوانند وابستگی زن و مرد به خانواده را افزایش دهند و در استحکام خانواده نقش مهمی ایفا کنند. برتراند راسل معتقد است: امروزه اگر در زندگی زناشویی عمل جنسی نباشد، آن زناشویی بیاثر تلقی میشود، اما فرزندان بیش از رابطهی جنسی اهمیت دارند و هدف اصلی زناشویی باروری است. وجود کانون اقتدار لازمهی بقای خانواده و اطاعت اعضا از پدر، لازمهی حفظ این اقتدار است. زن با کار کردن بیرون از خانه، امنیت و موجودیت خانواده را، که زیربنای معنوی رفتار را به وجود میآورد، از هم میپاشد و نابسامانیهایی در روابط خانوادگی ایجاد میکند.
با ارزشمند شدن اشتغال زنان، تعارض میان شغل و فرزند بیشتر رخ مینماید. پیامد دیگر اشتغال، کاهش شمار فرزندان خانواده است. با افزایش شمار خانوادههای تکفرزند، امکانات اقتصادی خانواده که با اشتغال زنان افزایش یافته است، در خدمت رفاه تنها فرزند خانواده قرار میگیرد، اما تکفرزندی خود از نشاط فرزند میکاهد و سبب افزایش روحیات خودخواهانه و فردگرایانه در وی میشود. در یک خانوادهی پرجمعیت با امکانات متوسط یا کم، در صورتی که بهدرستی مدیریت شود، فضایی مناسب برای تقویت روحیهی همگرایی، تلاش، قناعت، بهرهوری و انضباط پدید میآید؛ اما تکفرزندان برای ورود به اجتماع با مشکلات اساسی روبهرو میشوند، زیرا نه برای همگرایی اجتماعی آموزش دیدهاند و نه در برابر ناملایمات اجتماعی آستانهی تحملپذیری مناسبی دارند. این افراد غالباً مغفول میمانند. کم شدن شمار فرزندان دو پیامد جدی را در پی دارد: نخست آنکه والدین برای ایام پیری خود ذخیرهای نیندوختهاند و احتمال حمایت فرزندان از والدین با کم شدن شمار آنان، کاهش مییابد. چنانکه مهدهای کودک امروز نوید گسترش خانههای سالمندان در فردا را خواهند داد. دیگر آنکه، کاهش فرزندان امروز به کوچک شدن خانوادهی گسترده در نسل آتی خواهد انجامید. باید نسلی را تصور کرد که از نعمت عمو، عمه، خاله و دایی محروماند و نه لذت روحی ارتباطات خویشاوندی را میچشند و نه از حمایت عاطفی، مادی و معنوی آنان برخوردار است. ج) روابط مادر و فرزند تأثیر مهم اشتغال زنان بر روابط میان مادران و فرزندان آنان است. میان رشد عاطفی فرزند و دامان مادر بهویژه در سه سال نخست زندگی، پیوندی ناگسستنی وجود دارد و سلامت روانی و عاطفی وی در گرو حضور فیزیکی مادر است.11 رابطهی مبتنی بر دلبستگی کودک با مادر خویش، زیربنای شخصیت اوست و در صورت فقدان یا ناکافی بودن این دلبستگی، کودکان بهویژه پسران به اشخاصی تبدیل خواهند شد که در ایجاد رابطهی معنیدار با دیگران توانایی ندارد. والدین شاغل ناچار به سپردن فرزند خود به مهد کودک و یا تنها گذاشتن وی در خانهاند. در این صورت، فرزندان بهجای آنکه ارزشها و الگوهای خود را از والدین دریافت کنند، از نهادهای رسمی در رسانهها تأثیر میپذیرند و ارتباط عاطفی کمتری با مادر برقرار میکنند. در پژوهشهای خانوادهگرایان، تأثیرات منفی جدایی مادر از فرزند نشان داده شده است. از نگاه آنان، رشد عقلی فرزند منوط به رابطهی عاطفی مادر و فرزند است. در دسترس بودن مادر برای فرزند مسئلهی مهمی است و فرزندان از اینکه به خانه بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب میشوند. رابطهی عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت روانی و تعامل رفتاری مادر هم تأثیر دارد و همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر است. برخی صاحبنظران معتقدند که اشتغال مادران مفهوم خانواده را در ذهن فرزندان تغییر میدهد، زیرا این فرزندان بیش از دیگران با همسالان خود سر میکنند و بیش از گذشته احساس تنهایی میکنند. امروزه الگوهای اجتماعی ارزشهایی متفاوت با ارزشهای خانوادگی را تبلیغ میکنند. نقش والدین بیش از هر زمان دیگری جایگزینناپذیر است و آنان به قضاوت، تجربه، نیرو و قاطعیت والدین و به یک منبع راهنماییکنندهی خانوادگی نیاز دارند. با حضور نداشتن پدر و مادر در خانه، فرزندان تنهایند و هیچ بزرگتری بر کار آنان نظارت ندارد. حضور نداشتن پدر و مادر در خانه، آزادی عمل بیشتری به فرزندان بهویژه نوجوانان میدهد که با توجه به گسترش روزافزون تکنولوژیهای ارتباطی، توسعهی آپارتماننشینی و کاهش شمار فرزندان و در نتیجه خلوت بودن محیط خانه، احتمال بروز رفتارهای ناهنجار بهویژه روابط جنسی با محارم و غیرمحارم و ارتباطات جنسی مجازی، بهویژه در سنین نوجوانی را افزایش میدهد. رشد عقلی فرزند منوط به رابطهی عاطفی مادر و فرزند است. در دسترس بودن مادر برای فرزند مسئلهی مهمی است و فرزندان از اینکه به خانه بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب میشوند. رابطهی عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت روانی و تعامل رفتاری مادر هم تأثیر دارد و همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر است.
لذا بسیاری از زنان برای پرورش فرزندان خود از شغل خود کنارهگیری میکنند و بسیاری از آنهایی که از حرفهی خود کناره گرفتهاند، موفقترند. یافتهها گویای رو به رشد بودن روند کنارهگیری از اشتغال در سالهایی است که زنان بچهدار میشوند. آنان پی بردهاند زندگیای که در آن شغل از همهچیز مهمتر باشد پس از مدتی ارضاکننده نخواهد بود و همچنین میفهمند آنگاه که پای فرزندان به میان میآید، هیچچیز نمیتواند جای مادر را بگیرد. آثار فردی و روانی اشتغال زنان الف) احساس رضایتمندی در جامعهی مدرن، کوچک شدن خانهها، محدود شدن ارتباطات فامیلی و محلی، تحقیر ارزشی خانهداری و خانهنشینی روی داد که در پی آن، ورود به فضای اجتماعی و عرصهی اشتغال میتواند نیاز زن به ورود به عرصههای وسیع و کسب تجربهی نو را به همراه داشته باشد و نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را تأمین و او را از فضای خانه آزاد سازد. از دیگر سو، ارزشهای انتشاریافتهی استقلال مالی، رقابت برای کسب موقعیت شغلی که بهمثابهی یک ارزش تلقی میشود، گسترش یافته و افرادی که موفق به احراز شغل میشوند، احساس پیروزی خواهند داشت. لذا میتوان فهمید که چرا برخی زنان با دریافت حقوقی ناچیز، که کفاف هزینههای رفتوآمد آنان را نیز ندارد، به اشتغال روی میآورند، زیرا آنان با دستیابی به موقعیت شغلی احساس موفقیت میکنند و حس میکنند از مهارتهایشان بهطرز مفیدی بهره میبرند. به همین دلیل، بسیاری از آنان عنوان میکنند بدون نیاز مالی هم به کار ادامه میدهند.12 در این میان، حس رضایتمندی در دختران مجرد بیش از مادران شاغل است، زیرا مادران به دلیل نبودن در کنار فرزندان خود، بهنوعی احساس گناه میکنند و بر میزان رضایتمندی آنان از اشتغال کاسته و در مقابل بر میزان اضطراب آنان نسبت به تربیت و آیندهی فرزندانشان افزوده میشود. ب) فشار مضاعف خانهداری از فعالیتهای سخت و دشوار است، اما فشاری برای انجام دادن آن در خانه نیست و سرعت انجام آن با میل خود فرد تنظیم میشود. این ویژگی با روحیات زنانه همخوانی دارد. این در حالی است که کار رسمی بیرون از خانه اینگونه نیست.13 ایفای دو نقش متفاوت و همزمان در خانه و اجتماع، به دلیل ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگیهای زنانه و فشار ناشی از جمع بین این دو فعالیت، زنان را آسیبپذیرتر خواهد کرد. در پژوهشها نشان داده شده است که زنان شاغل در مقایسه با زنان خانهدار بسیار مضطربترند که این وضع ناشی از تعدد نقشهاست.14 ناراحتی قلبی در میان زنان کارمند دوبرابر زنان خانهدار است و زنانی که کارمندند بیش از مردان بدون شغل به افسردگی مبتلا میشوند. تعارض نقشها از یک سو فرد را دچار اضطراب و از سوی دیگر او را در ایفای همزمان نقشهای متعدد ناتوان میسازد. لذا اغلب زنان در انجام کارهای خانه و برقراری ارتباط مؤثر با اعضای خانواده درمانده میشوند. پ) افزایش مزاحمتهای جنسی در محل کار توسعهی اشتغال زنان، در حوزههایی که فضای زنانه و مردانه تفکیک نشدهاند، میتواند آسیبپذیری جنسی زنان و مردان را در محیط کار افزایش دهد. برآوردهای آماری در آمریکا نشان میدهد 50 درصد زنان و 15 درصد مردان شاغل در محیط کار خود، مورد آزار و اذیت یا سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند. با آنکه بیش از 50 درصد زنان شاغل در جهان در معرض یکی از موارد سوءاستفاده (کلامی، فیزیکی یا چشمچرانی) قرار میگیرند، تنها 5 تا 15 درصد آنان دربارهی مشکلات خود شکایت کردهاند که مهمترین علت آن ترس از دست دادن کار است. این در حالی است که برخی مردان اعتقاد دارند زنان خود از چنین ارتباطی در محیط کار استقبال میکنند، چون این ارتباط امکان پیشرفت آنان را فراهم میکند. برخی پژوهشها در جوامع غربی نشان میدهد که طلاق به میزان زیادی در بین افرادی دیده میشود که به دلایل شغلی، غیبتهای پیاپی از خانه داشتهاند و یا تماسهای نزدیک و صمیمانه با جنس مخالف دارند.15 به عقیدهی صاحبنظران، مزاحمتهای جنسی عامل مهمی در جابهجایی کارگران زن است، زیرا دست کشیدن از کار چارهی اصلی این نوع گرفتاریهاست.16 از دیگر سو، تفکیک محیطهای زنانه و مردانه برای کارفرمایان بسیار پرهزینه است و آنان تمایلی برای اجرای آن ندارند و میکوشند تا میزان مشکلات اخلاقی در محیط کار را کمتر از میزان واقعی نشان دهند و زمینهی فرهنگی را به سمت حساسیتزدایی از این اختلاط هدایت کنند.(*) پینوشتها: 1. پاتریک نولان و گرهارد لنسکی، جامعههای انسانی، مقدمهای بر جامعهشناسی کلان، ترجمهی ناصر موفقیان، ص 465. 2. غلامرضا صدیق اورعی، «توسعهی اقتصادی و اشتغال زنان» (قسمت دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17. 3. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای زنان و فرزند اول آنها، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه شیراز، ص 148. 4. ر.ک.به: عصمتالسادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسهی مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاههای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشکدهی پرستاری، ص 37. 5. ر.ک.به: محمدباقر ساروخانی، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، ص 170. 6. تونی گرنت، زن بودن، ترجمهی فروزان گنجیزاده، ص 76، 90، 268. 7. غلامرضا صدیقی اورعی، «توسعهی اقتصادی و اشتغال زنان» (قسمت دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17. 8. «خوانش انتقادی اشتغال زنان» (گفتوگو با دکتر سید محمدصادق مهدوی)، حوراء (نشریهی داخلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان)، ش 8، آذر 1383، ص 14. 9. پاملا ابوت و کلر والاس، جامعهشناسی خانواده، ترجمهی منیژه نجم عراقی، ص 126. 10. قدسیه حجازی، جرائم زن در ایران، ص 115. 11. ر.ک.به: گفتوگو با سید محمدصادق مهدوی، «خوانش انتقادی اشتغال زنان»، حوراء (نشریهی داخلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان)، ش 8، آبان و آذر 83، ص 18. 12. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای زنان شاغل و فرزند اول آنها، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی، ص 68. 13. تونی گرنت، زن بودن، ترجمهی فروزان گنجیزاده، ص 89. 14. هما ملااحمد رحیمی، پیامد اشتغال برای شاغل و فرزند اول آنها، پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی، ص 148. 15. ر.ک.به: عفتالسادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسهی مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاههای وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایاننامهی کارشناسی ارشد دانشکدهی پرستاری، ص 38. 16. ر.ک.به: سید محمدرضا علویون، کار زنان در حقوق ایران و حقوق بینالمللی کار، ص 98.
:: موضوعات مرتبط:
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
زندگی مشترک ,
تحدید نسل ,
,
نوشته شده در سه شنبه 20 خرداد 1393
بازدید : 1083
نویسنده : حسن عباسی
|
|
نوشته شده در دو شنبه 14 خرداد 1393
بازدید : 679
نویسنده : حسن عباسی
|
|
مستند فقهی وجوب محجبه بودن زن در هنگام نماز را برای اینجانب بیان کنید؟
دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است: ۱. دلائل حجاب زن در غیر نماز ۲. دلائل حجاب زن در نماز از جمله دلائل حجاب زن در نماز میتوان به روایاتی اشاره کرد که در اینباره رسیده است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره میشود؛ احیاناً برای زن در این حالت دو یا سه لباس شمردهاند که با توجه به نوع پوششی که لباسها ایجاد میکنند میتوان نتیجه گرفت که؛ پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا به امروز به آن فتوا میدهند.
یکی از احکام فقهی دین اسلام، سَتر(پوشش) است. پوشش در اسلام مخصوص زنان نبوده و مردان نیز پوشش اسلامی خاص خود را دارند. [۱] یکی از احکام ستر و پوشش، پوشش در حال نماز است. شاید بتوان حکمت آنرا اینگونه بیان کرد که انسانها وقتی در مقابل خداوند قرار میگیرند، اگر چه هیچ نامحرمی هم نباشد و یا در مکانی به تنهایی مشغول اقامه نماز هستند، ولی وقار و شخصیت یک مسلمان اقتضا دارد تا در محضر الهی با نهایت حیا و احترام حاضر شود، شاید هم با استفاده از وجوب پوشش در حال نماز بتوان چنین نتیجه گرفت که فایده پوشش در مرحله اول حفظ همین شخصیت و وقار باشد و در مرحله دوم پوششی در مقابل نامحرمان! دلائل مربوط به حجاب زن از دو منظر قابل بررسی است؛ اول: دلائل حجاب زن در غیر نماز، دوم: دلائل حجاب زن در نماز. قسمت اول به تنهایی بحث مفصلی را میطلبد که مورد این سؤال نیست، [۲] اما درباره قسمت دوم بهطور ویژه دلائلی استناد شده است: ۱٫ اجماع و اتفاق مسلمانان: همه فرقههای اسلامی اتفاق نظر دارند که در دین اسلام؛ زن باید در هنگام نماز؛ پوشش خاصی داشته باشد. [۳] ۲٫ روایات: روایاتی در این باب وارد شده که به تبیین لباس زن در هنگام نماز پرداخته است. در این روایات که به برخی از آنها اشاره میشود؛ احیاناً برای زن در این حالت، دو یا سه لباس شمردهاند که با توجه به نوع پوششی که لباسها ایجاد میکنند، میتوان نتیجه گرفت که، پوشش زن در حال نماز همان چیزی است که فقها از قدیم تا کنون به آن فتوا میدهند. از جمله این روایات؛ [۴] روایاتی است که در کتاب کافی آمده است: الف. امام باقر(ع) درباره لباس زن در نماز فرمود: «زن، در دِرع و مقنعه باید نماز بخواند، البته به شرطی که درع، نازک نباشد». [۵] درع در اصطلاح فقهی به پیراهن زن گفته میشود که نیم تنه بالا را میپوشاند که دو آستین هم دارد. [۶] مقنعه: همان «خِمار» است و خمار آن چیزی است که زن به وسیله آن، سر و موی خود را میپوشاند. [۷] و خداوند در آیهای که میآید، به زنان امر کرد تا خمار (مقنعه) را پشت سر نبندند، بلکه آنرا طوری استفاده کنند که زیر گلو و روی سینههایشان را نیز بگیرد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرى(مقنعه)هاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان …». [۸]، [۹] ب. ابن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل میکند: «زن در سه لباس نماز بگذارد: ازار(لنگ)، درع(پیراهن) و خمار(مقنعه) و اشکالی ندارد اگر خمار را مقنعه کند(یعنی دور سر و گردن بپیچد) و اگر این سه لباس را نداشت میتواند با دو لباس هم نماز را اقامه کند به این ترتیب که یکی را ازار (مانند دامن) کند و (پایین تنه را بپوشاند) و دیگری را مقنعه کند (و سر و بالا تنه را بپوشاند)». گفتم: اگر فقط درع و ملحفهای داشته و مقنعه ندارد[تکلیف چیست]؟ امام(ع) فرمود: «اشکالی ندارد؛ از ملحفه [۱۰] به عنوان مقنعه میتواند استفاده کند و اگر کفاف نکرد(یعنی با مقنعه درست کردن نتوانست پایین تنه را بپوشاند) از جهت طول؛ آن ملحفه را استفاده کند(تا هم سر پوشیده شود و هم پایین تنه)». [۱۱] ج. زراره از امام باقر(ع) پرسید: کمترین لباسی که زن میتواند در آن نماز بخواند چیست؟ امام باقر(ع) فرمود: «دِرع (پیراهن) و ملحفه؛ به طوری که از روی سر میاندازد تا تمام بدن را فرا گیرد». [۱۲] این چند روایت درباره وجوب پوشش زن؛ نشان دهنده وجود پوشش خاصی برای زنان در حال نماز است.
[۳]. بروجردی، حسین، تقریر بحث السید البروجردی، مقرر: اشتهاردی، شیخ علی پناه، ج ۱، ص ۶۷، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۶ق.
[۴]. فقها به این روایات در باب پوشش زن در نماز، استناد کردهاند. ر.ک: تقریر بحث السید البروجردی، ج ۱، ص ۶۷٫
[۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۳، ص ۳۹۴، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۶]. «ثوب تجوب المرأة وسطه و تجعل له یدین، و تخیط فرجیه»؛ محمود عبدالرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج ۲، ص ۷۹، دار الفضیلة، قاهره، ۱۴۱۹ق.
[۸] . «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِن..» نور، ۳۱٫
[۹]. بر گرفته: «تفسیر آیه های ۳۰ و۳۱ سورۀ نور»، سؤال ۴۰۲۰٫
[۱۰]. در کلام عرب، ملحفه در ردیف جلباب و شوذر است که شوذر همان معرب چادر است که اصل و ریشه آن فارسی بوده و در عربی به شوذر تغییر یافته است. بنابراین، ملحفه؛ پارچه بزرگ و سرتاسری است که همچون چادر میتواند سر و تمام بدن را بپوشاند.
[۱۱]. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تُصَلِّی الْمَرْأَةُ فِی ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ إِزَارٍ وَ دِرْعٍ وَ خِمَارٍ وَ لَا یَضُرُّهَا بِأَنْ تُقَنِّعَ بِالْخِمَارِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَثَوْبَیْنِ تَتَّزِر بِأَحَدِهِمَا وَ تُقَنِّعُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ لَیْسَ عَلَیْهَا مِقْنَعَةٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا تَقَنَّعَتْ بِالْمِلْحَفَةِ فَإِنْ لَمْ تَکْفِهَا فَلْتَلْبَسْهَا طُولًا»؛ الکافی، ج ۳، ص ۳۹۵ – ۳۹۶٫
[۱۲]. «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَدْنَى مَا تُصَلِّی فِیهِ الْمَرْأَةُ قَالَ دِرْعٌ وَ مِلْحَفَةٌ فَتَنْشُرُهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ تَتَجَلَّلُ بِهَا»؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۲۱۷، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
,
نوشته شده در یک شنبه 11 خرداد 1393
بازدید : 1037
نویسنده : حسن عباسی
|
|
روان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :
فرض می کنیم که شما متولد ۸ مهر ۱۳۵۵ هستید.مهر ماه هفتم (۷) سال است پس :
۲ = ۱+۱ = ۱۱ = ۰+۷+۳+۱ = ۱۳۷۰ = ۱۳۵۵+۷+۸
شماره تولد ۲ است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید .
تفسیر اعداد :
۱- خالق و مبتکر :
یک ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال یک ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که بهترین باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند .
۲-پیام آور صلح : ...
لطفا به ادامه مطلب رجوع شود :
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1393
بازدید : 1149
نویسنده : حسن عباسی
|
|
اگر گرفتار به اصطلاح "عشق" شدی...
یكی از عواملی كه نقش بسیاری در روی آوردن جوانان، به ویژه دختران، به ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش درونی و نیاز شدید به محبّت و فرار از تنهایی است.
نو جوان پس از رسیدن به سن بلوغ بر اساس نقشی كه طبیعت جسمانی بر عهده او گذاشته در خود احساس نیاز به شخص دیگر میكند، پس به طور طبیعی سرشار از تمایلات غریزی مس شود .پسر در پی كسی است كه خلاء و كمبود و نقصان خویش را با وجودش كامل نماید و تكیه گاه و مشوّقی را میجوید كه در درون او حضور یابد و احساس تنهاییاش را از درون برطرف سازد.
دختر نیز در ساختار وجودی متمایل به مرد آفریده شده و به دنبال تكیه گاه محكمی است كه در فراز و نشیب زندگی یار و یاورش باشد او طالب آن است كه توجه مرد را به شخصیت و موقعیت عاطفی و ابعاد وجودی خود جلب نماید.
این نیازمندیها كه در سرشت بشر نهاده شده از اسرار حكمت الهی است، نكته اساسی، بسترسازی مناسب برای پاسخ گویی به آن بوده تا دختر و پسر در مسیر زندگی تكاملی خویش، شادمانه و سرافراز از این میدان گذشته و در فردایی روشن، خود را در كانونی گرم و سرشار از عشق و صفا ببینند.
دختر و پسری كه احساسات و عواطف آنها در درون خانواده ارضا نشود، به نیازشان به محبت و مهربانی توجه نشود و در جمع خانوادگی احساس غربت كنند طعمههای آمادهای برای افراد فرصت طلب و سودجو میباشند و كسانی كه با دوری از خانواده احساس تنهایی كنند نیز با توجه به نیازهای درونی به راحتی به این وادی كشیده میشوند.
حال کمی درنگ کنید
آیا واقعا می توان عشق و علاقه ابراز شده در کوچه و برزن را عشق و علاقه ی حقیقی قلمداد نمود و بر آن اعتماد کرد؟
آیا این اندیشه درست است که عشق و رابطه بین دختر و پسر یك عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد؟ ...
لطفا برای مطالعه ی کامل به ادامه مطلب رجوع شود!
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1393
بازدید : 1102
نویسنده : حسن عباسی
|
|
شاید یکی از پررنگ ترین دغدغه های دخترانی که به نیت ازدواج با کسی آشنا می شوند، این باشد که حد مرز روابط را چطور تعیین کنند؟ وقتی طرف مقابلشان تو زرد از آب در می آید و درخواست نامشروعی از آنها دارد، چطور مقاومت کنند و رابطه را به پایان ببرند؟ چه کنند که طرف مقابل را قانع کنند و در مقابل دام هایی که برایشان پهن شده چه جوابی بدهند؟
تحقیقات نشان داده که بسیاری از افراد، به این خاطر خویشتن داری را از دست می دهند که نمی توانند در برابر فشار روانی تقاضا برای ارتباط جنسی از طرف مقابل مقاومت کنند و با جدیت و صراحت نه بگویند. در این مواقع به احتمال زیاد طرف مقابل شما با زبان چرب و نرم حرف هایی می زند که ممکن است شما را به فکر فرو برد اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرف ها جوابی آماده داشته باشید، می توانید به راحتی از دام ها فرار کنید.
می گوید: لمس کردن یکدیگر باعث رشد انسان هاست.
بگو: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من و برنامه هایم (برای آینده) را خراب می کند.
می گوید:...
لطفا برای مطالعه ب کامل به ادامه ی مطلب رجوع بفرمایید!
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
,
نوشته شده در جمعه 11 خرداد 1393
بازدید : 756
نویسنده : حسن عباسی
|
|
نوشته شده در جمعه 9 خرداد 1393
بازدید : 1121
نویسنده : حسن عباسی
|
|
نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1393
بازدید : 606
نویسنده : حسن عباسی
|
|
مستحب است اگر مردى با دیدن زنى دیگر غریزه اش به هیجان آمد، سراغ همــسر خــویش برود و از او کام بگیرد!
امام على (ع) فرمودند: هر گاه از شما زنى را دید که از او خوشش آمد، از زن خــود کــام گـیرد. زیرا زن او همان دارد که آن زن دارد.
پس نباید در قلبش براى شیطان راهى قرار دهد که نگاه او را از زنش متوجه آن دیگرى کند.
پیامبر (ص) مى فرمایند: اى على ! با شهوت زن دیگرى با همسرت نزدیکى مکن ،
زیرا در این صورت من بیم دارم که اگر نطفه فرزندى منعقد گردد، کودک شما نامرد و بى عقل باشد!
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1393
بازدید : 792
نویسنده : حسن عباسی
|
|
دخترهای بسیاری هستند که به قصد ازدواج با پسری که به آنها ابراز علاقه میکند، آشنا میشوند و وقتی حس میکنند رابطه عشقی آنها دوطرفه است، ناگهان میفهمند رودست خوردهاند و طرف مقابل فقط قصد داشته احساسات او را به بازی بگیرد. دختری می گوید" تا به حال سه مورد اینچنینی برای من اتفاق افتاده است. اولی در دوران دبیرستان بود که حس کردم خام بودن من باعث شده که آن پسر را نشناسم. بعد از آن در دوره دانشگاه به پسری که دو ترم از من بالاتر بود دلبسته شدم و به او و حرفهای عاشقانهای که میزد، اعتماد کردم اما خیلی اتفاقی فهمیدم که او این رفتار را با دو دختر دیگر هم دارد و به خاطر رابطه چندماههای که داشتیم آنقدر سرخورده شدم که چند واحد درسیام را افتادم و مدتی افسرده شدم. حالا هم که 26 ساله هستم و در یک شرکت کامپیوتری کار میکنم با یکی از همکارانم که در بخش دیگری مشغول است، دوست شدهام. او میگوید تمایل دارد فعلا با من فقط دوست باشد و اگر شرایط ازدواج مهیا شد شاید ازدواج کنیم. نمیدانم باید چه کار کنم؟ اگر به او اهمیت ندهم، شاید دیگر به چنین موقعیتی برنخورم و بعدها افسوس بخورم اما از طرفی میترسم که او نیز مثل قبلیها با احساساتام بازی کند و دستآخر هم از ازدواج طفره برود. کاملا گیج شدهام و نمیتوانم تصمیم بگیرم..."
دکتر بدریسادات بهرامی روانشناس و مشاور
یکی از نیازهای اساسی ما آدمها نیاز به دوست داشته شدن و دوست داشتن است. اگر نتوانیم کسی را دوست بداریم، از سلامت روانی فاصله داریم. به دلیل اهمیت این نیاز، فرد تامینکننده آن نیاز میتواند در ما تاثیر فراوانی بگذارد و گویا کمندی نامریی بر گردن ما بیندازد و ما را دنبال خود بکشاند. بنابراین ما در هر نوع رابطه عاطفی که قرار بگیریم، به درجاتی وابستگیهای عاطفیروانی را تجربه خواهیم کرد. البته میزان وابستگی در کسانی که خلأهای عاطفیروانی را از گذشته داشته باشند عمیقتر و سریعتر خواهد بود. آنچه اهمیت دارد این است که ماهیت رابطه داشتن به خاطر جذابیتهایی که دارد ما را به خود وابسته میکند.
وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او میبینیم که دوستمان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت میشود. برعکس، وقتی میبینیم کسی دوستمان ندارد و یا از رابطهای که با ما دارد، خارج میشود؛ اولین موضوعی که باعث آسیب روانی ما میشود، احساس بیارزشی است.
اگر در شما هیچ وابستگی ایجاد نشود و بیاهمیت پس از پایان یک دوستی، همه چیز را فراموش کنید و انگار نه انگار، از کنار آن بگذرید، واقعا جای نگرانی دارد و باید برای این مشکلی که دارید تحت بررسی قرار بگیرید. به طور کلی، وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او میبینیم که دوستمان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت میشود. برعکس، وقتی میبینیم کسی دوستمان ندارد و یا از رابطهای که با ما دارد، خارج میشود؛ اولین موضوعی که باعث آسیب روانی ما میشود، احساس بیارزشی است.
یکی از مسیرهایی که دو فرد را در یک رابطه عاطفی قرار داده و ممکن است عوارضی را برای هر دو به وجود آورد دوستی های دختر و پسر است. شاید تنها راهی که بتوان با آن به این دختر و پسرها کمک کرد آن است که انواع رابطهها را برایشان تعریف کنیم تا با شناسایی تغییر رفتارهای خود بتوانند بر اوضاع مسلط شوند. میتوانند به این موضوع فکر کنند که چهطور رفتار کنند تا کسی نتواند احساسات و عواطف آنها را به بازی بگیرد.
چرا بعضیها با احساسات دیگران بازی میکنند؟
وقتی کسی آنچه در درونش نیست را به شما منتقل کند، در واقع عواطف شما را به بازی گرفته است. در این بازی، هر یک از دوطرف که آگاهانه بازی را شروع می کنند در جستجوی یک رابطه جدی و هدفمند نیستند اما وانمود میکنند لبریز از عشق و عاطفهاند و احساس خوشایندی به هم دارند. آنها به دروغ با بیان الفاظی محبتآمیز و کلیشهای قصد دارند احساسات طرف مقابل را به بازی بگیرند. زیربنای این بازی شاید امری طبیعی و بیولوژیک باشد و به نوعی کشش درونی برای رسیدن به ازدواج تعبیر شود اما آنها یکدیگر را به بازی میگیرند. برخی معتقدند در صورت سلامت نفس طرفین و وجود انگیزههای سالم و غیرفریبکارانه این بازی حرکت به سوی رفتارهای پخته و آمادگی برای ازدواج است. شک دارم که تا به حال، برخی الفاظی را که توسط برخی دختر و پسرهای جوان به کار برده میشود نشنیده باشید: «طرف را به تور انداختم... مخ طرف را زدم...» اما وقتی در مورد به کار گرفتن دروغین الفاظ محبتآمیزی که قاعدتا در عشقهای واقعی رد و بدل میشود از این جوانها میپرسم، در توجیه رفتار خود میگویند: «اینها را میگم چون عادتمه؛ چون قاعده بازی همینه. اگر من نگم، دیگری میگه و خلاصه من قوانین بازی را بلدم...»
پسرهایی که وارد زندگی یگانه "دختر مذکور" شدهاند دچار مشکلات روانی نبودهاند اما آنها قوانین بازی فریبکارانه را از همسالان خود آموخته و میدانستند چهطور باید رفتار کنند تا بتوانند احساسات او را به بازی بگیرند. دو دختری که در دانشکده با آن پسر رابطه داشتهاند نیز میدانستند چهطور باید حرکتهای مقابل او را انجام دهند تا رودست نخورند. این دختر و پسرها دنبال رابطههای ابزاری و یا دوستی ساده و شاید هم رابطهای حمایتی باشند و به هر جهت، خواهان رابطهای عاشقانه و به قصد تشکیل خانواده نیستند.
اگر حتی میدانیدقرار است با خواستگار خود آشنا شوید و هدف هر دو شما ازدواج است، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایطش شود.
درس دوم اینکه اگر حتی میدانیدقرار است با خواستگار خود آشنا شوید و هدف هر دو شما ازدواج است، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایطش شود. چه بسا جواب شما در نهایت به درخواست او منفی باشد، پس نباید کاری کنید که زمینه بازی با عواطفتان فراهم شود و اگر روزی خواستید به هر دلیلی این رابطه را ختم کنید و او را مورد مناسب ازدواج ندانستید، نباید کارتان به مراکز اعصاب و روان بکشد و یا در کنج خانه افسردگی بگیرید یا متقابلا چنین مشکلاتی را برای او ایجاد کنید.
به یاد داشتهباشید که رعایت حدود شرعی و اخلاقی لازمه حفظ سلامت شما و طرف مقابل شماست. مثلا اگر میبینید به سمت وابسته شدن در حرکتاید و مغز شما در حال شرطی شدن و دریافت تغذیه عاطفی از اوست و یا آنقدر احساساتی هستید که با شنیدن کلمات عاشقانه از او بین زمین و آسمان معلق میمانید، باید هوشیارانه عمل کنید. گاهی موبایلتان را خاموش کنید و یا به او بگویید دیگر نباید از این کلمات استفاده کند، وگرنه به تماسهایش پاسخ نمیدهید.
هفته نامه سلامت
تنظیم برای تبیان : کهتری
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در شنبه 4 خرداد 1393
بازدید : 793
نویسنده : حسن عباسی
|
|
بازدید کننده ی محترم ! توصیه میکنم این مطلب رو یک بار ، حتی برای سرگرمی ، بخونید!
www.tanzimekhanevadeh.com/marriage/1321
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در دو شنبه 5 خرداد 1393
بازدید : 848
نویسنده : حسن عباسی
|
|
خدا ما را
از دیدار امام زمان(عج)
محروم کرد!
ولی هیچ کس از این تحریم
به اندازه تحریم آمریکا
صدای
ش در نیامد و ناله نزد !
:: موضوعات مرتبط:
,
,
ولایت فقیه ,
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1393
بازدید : 862
نویسنده : حسن عباسی
|
|
براے کوفــــے نبــــودטּ باید قبــــول داشت کـــه
تا وقتے حسین برسد ، مسلــــم ولــــے امر است
:: موضوعات مرتبط:
,
,
ولایت فقیه ,
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در دو شنبه 9 خرداد 1393
بازدید : 1071
نویسنده : حسن عباسی
|
|
شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن
یکبار هم نگاه به اعماق چاه کن
ما غرق در گناه شدیم و نیامدی
آقا بیا دوباره مرا بی گناه کن
آقا مرا کنار خودت جای می دهی؟
لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن
یک روز، نه! ثانیه ای، لحظه ای فقط
چشم مرا مسیر قدمهای ماه کن
آقا زمین شلوغ شده، گم شدم، بیا
فکری به حال گمشده ی بی پناه کن
آقا فدای چشم تو، چشمان خیس من
شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن...
:: موضوعات مرتبط:
,
,
ولایت فقیه ,
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
,
نوشته شده در یک شنبه 21 ارديبهشت 1393
بازدید : 2349
نویسنده : حسن عباسی
|
|
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.
ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در یک شنبه 3 خرداد 1393
بازدید : 786
نویسنده : حسن عباسی
|
|
عجب خوش شانسی
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه بر گشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیر مرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت! پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیر مرد کودن!
چند روز بعد نیرو های دولتی برای سرباز گیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سر زمینی دور دست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد. همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیر مرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت:از کجا میدانید که...؟
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 4 خرداد 1393
بازدید : 760
نویسنده : حسن عباسی
|
|
او الان یک بازیگر است
مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟
جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !
یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید . . .
مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود !
یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود . . .
مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست !
یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند . . .
مرد نشسته بود . دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید .
به فکر فرو رفت . . .
باید کاری می کرد . باید خودش را اصلاح می کرد !
ناگهان فکری به ذهنش رسید . او می توانست بازیگر باشد :
از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد!
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد!
وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !!!
سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود . . .
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!!!
اما او دیگر با خودش «صادق » نیست .
او الان یک بازیگر است . همانند بقیه مردم!!!
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 28 ارديبهشت 1393
بازدید : 824
نویسنده : حسن عباسی
|
|
اگر دروغ رنگ داشت : هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت، عاشقان سکوت شب را ویران میکردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود محال نبود وصال ! و عاشقان همیشه خواهانند; همیشه می توتنستند تنها نباشند
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد; تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی .... و من شاید ; کمرشکسته ترین بودم
اگر غرور نبود چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی گفتند; و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم ; با اولین خمیازه به خواب می رفتیم و هرعادت مکرر را در میان 24 زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند; دلها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم را نمی دید تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه هاشان را نثار او کنند اما بی گمان صفا و سادگی میمرد اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود همه کافر بودند و زندگی بی ارزشترین کالبا بود ; ترس نبود ; زیبایی نبود; و خوبی هم شاید
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 27 ارديبهشت 1393
بازدید : 1009
نویسنده : حسن عباسی
|
|
درس زندگی
زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.
اول؛ مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کردهای؟
سوم؛ کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آوردهای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم؛ زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شدهام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
حجاب و عفاف ,
زندگی مشترک ,
,
نوشته شده در یک شنبه 26 ارديبهشت 1393
بازدید : 633
نویسنده : حسن عباسی
|
|
ارزش
ارزش خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند. ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.
ارزش یک سال را، از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است.
ارزش یک ماه را، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است.
ارزش یک هفته را، از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس.
ارزش یک ساعت را، از عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند.
ارزش یک دقیقه را، از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است.
ارزش یک ثانیه را، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است.
ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است.
زمان برای هیچکس صبر نمیکند.
قدر هر لحظه خود را بدانید.
قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید.
برای پی بردن به ارزش یک دوست، آن را از دست بده.
این نوشته را به دوستان خود یا هر کسی که برایش آرزوی خوشبختی دارید، ارسال کنید. صلح، عشق و کامیابی ارزانی همگان باد.
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 26 ارديبهشت 1393
بازدید : 795
نویسنده : حسن عباسی
|
|
راز ها
کودکان گذشته ندارند .
آدم های شجاع همیشه لجبازند .
انسان نیاز به انتخاب سرنوشتش را دارد نه پذیرش آن .
چه کسی عاقل است ؟ آن که هر کس چیزی می آموزد .
چه کسی قدرتمند است ؟ آن که بر شهواتش افسار می زند .
هیچ چیز برای سلامتی مرگ بار تر از مراقبت افراطی نیست .
کسانی در کارها موفق شدند که کمتر از خود تعریف شنیده اند.
افتادن در گل و لای ننگ نیست ننگ آن است که در همان جا بماند.
معنای زندگی من همان چیزی است که خودم می خواهم به آن بدهم .
از مخالفت نترسید بادبادک وقتی می تواند بالا برود که با یاد مخالف مواجه شود .
زندگی شوخی زشتی است که هرچه به پایانش نزدیک می شود متهجن می شود .
خیلی جالب است اغلب نظریاتی که در باره حل مشکلات بیشتری ارائه می شود از سوی کسانی است که هیچگاه مشکل خاصی در زندگی نداشتند .
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 25 ارديبهشت 1393
بازدید : 810
نویسنده : حسن عباسی
|
|
درد و دلهای خدا
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2 ) افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30 ) و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4 ) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام (انبیا 87 ) و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24 ) و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73) پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی . ( احزاب 10 ) تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118 ) وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83 ) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3) غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر 26) پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6 ) مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60 ) من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3 ) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29 ) تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54 )
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
,
نوشته شده در یک شنبه 25 ارديبهشت 1393
بازدید : 841
نویسنده : حسن عباسی
|
|
مـا عــادت کـردیـم
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ، تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ، ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن ...
:: موضوعات مرتبط:
جوانان ,
تفکر و اندیشه ,
زندگی مشترک ,
,
|
|
|