پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



اگر ما ....
نوشته شده در یک شنبه 4 اسفند 1392
بازدید : 533
نویسنده : حسن عباسی

اگر ما به ظرفیت های انسانی و روحانی خودمون مسلط بودیم دیگه برای هر مسئله کوچیکی نمینشستیم غصه بخوریم! وسیع می شد نگاهمون
رشد یعنی همین! یعنی کوچیک نباشی که سر هر چیزی بهم بریزی!
یک لیوان کوچیکه؛ اگه یه سنگ بندازی توش نصف آبش لب پَر میشه!
حالا اینو تبدیل کن به اقیانوس! دنیا دنیا توش سنگ بریز! اتفاقی میفته؟!
خدا میخواد دل ما وسیع بشه...
خدا میخواد ما رشد کنیم! و راه رشد از همین دنیا رد میشه...دنیا هم محل تعامل ها، تعارض ها و ارتباط ها و مشکلات و رنج هاست!
ما باید از دلِ اینها بزرگ بشیم!

مشکلات رزق های ما هستند! محل رشد ما هستند!
از اینها باید به خلوت و توجه رسید که ریشه ی مشکلات من کجاست؟!
ریشه اش نفسِ منه؟!
وسوسه ی شیطانه؟!
حرف مردمه؟!
یا جلوه های دنیا؟!
اینها بندهای من هستن!
تا بندی به پا داشته باشیم رشد نمیکنیم!




نوشته شده در پنج شنبه 24 بهمن 1392
بازدید : 786
نویسنده : حسن عباسی

از ماموریت که برگشت خوشحال بود 
پرسید فرمانده گمراه کردن این ها چه فایده ای دارد ؟؟؟
ابلیس جواب داد : امام این ها که بیاید عمر ما تمام میشود ، این ها را که غافل کنیم امامشان دیرترمی آید...
با کنجکاوی پرسید پرونده ها این هفته چطور بود ؟؟؟
ابلیس نگاهی انداخت و گفت : 
مگر صدای گریه آقایشان را نمی شوی ...

 
 
دل نوشت: آقا جان گناهامون انقدر زیاده دعامون مستجاب نمیشه، خودت برای ظهورت دعا کن...

 




همت همت مجنون
نوشته شده در پنج شنبه 24 بهمن 1392
بازدید : 625
نویسنده : حسن عباسی

همت همت مجنون
حاجی صدای منو میشنوید 
همت همت مجنون 
مجنون جان به گوشم
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر 
محاصره تنگ تر شده ...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گناه می ده ...
همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت جان


فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه  
کمک می خوایم حاجی .......
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــــــــــ برسونند

داری صدا رو.......
همت همت مجنون.......
 
 
 



بازدید : 774
نویسنده : حسن عباسی

زندگی یعنی مسیری رو به آب

زندگی یعنی نه بیداری نه خواب

زندگی یعنی سرای امتحان

زندگی یعنی در آن عاشق بمان

زندگی یعنی مهی در پشت ابر

زندگی یعنی بلا و درد و صبر

 یعنی دو روزی میهمان




طرح توزیع سبد کالا در...
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392
بازدید : 502
نویسنده : حسن عباسی
 
 
 
sabadkala-cartoon



گراني...
نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392
بازدید : 534
نویسنده : حسن عباسی

http://www.namaknews.ir/wp-content/gallery/23-11-91-namakator/benznan.jpg




با هم بخنديم؛به هم نخنديم!
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392
بازدید : 611
نویسنده : حسن عباسی

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و دارایی زیادی جمع کرده بود قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم

او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.

زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم. دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟ زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.

البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند!!!




بازدید : 695
نویسنده : حسن عباسی

آیت الله ضیاء آبادی : به ولایت ما نمی رسید مگر با ...

امام صادق علیه السلام فرمودند به یکی از اصحابشان که «أبلغ موالینا عنا السلام»، دوستان ما که اظهار محبت به ما می کنند، سلام ما را به آنها برسان:

أبلغ موالینا عنا السلام وأخبرهم أنا لانغنی عنهم من الله شیئا إلا بعمل ،
با ایشان بگو اینقدر که به ما اظهار محبت می کنند و سنگ ما را به سینه می زنید، بدانید ما بی نیاز نمی کنیم شما را، دردی از شما را درمان نمی کنیم مگر با عمل،

حالا ما گاهی فکر می کنیم که اگر اینجور بگوییم شخصیت را پایین آوردیم، اگه بگوییم که اگر تا عمل نباشه اینها کاری نمی کنند…

حضرت می فرمایند ما نمی توانیم که عذاب خدا را از شما برداریم ، در مقابل خدا بایستیم، بگوییم تو گفتی «عمل» ما می گوییم «نه، همین که ما را دوست بدارند همین کافیه، اظهار محبت به ما بکنند، سینه بزنند و گاهی سراغ قبر ما بیایند خوب کافیه!» اینجور نیست!

«أنا لانغنی عنهم من الله شیئا» که آیه هم گفته «ما تغنی الایات و النذر عن قوم لا یؤمنون»، تا ایمان به آنهایی که جامع بود گفتیم که دنبالش عمل بود تا نباشه این آیات نذر نافع به آن نمی شود، ما هم دردی از شما درمان نمی کنیم الا به عمل، شخصیت آنها همینه، خدا آنها را آورده که راه نشان بدهند، مردم را به خدا نزدیک بکنند وگرنه محبت ما باشد بروید دروغ بگویید بروید هرکار می خواهید بکنید،غیبت بکنید، ربا بخورید ما را دوست بدارید کافیه دیگه، این را ما خودمان ساختیم به سلیقه، اینجور نیست

وأنهم لن ینالوا ولایتنا إلا بعمل أو ورع

به ولایت ما که هی داد می زنند سرمایه ما اینه، نمی رسند به این ولایت ما، مگر با عمل و ورع، پرهیز کاری، خودداری از گناه. این قدر بی پروایی که با ولایت ما نمی سازد! ما نیامدیم که بی پروایی بسازیم در عالم، ما گفتیم مردم متقی بشوند، «نمی رسد به ولایت ما الا به عمل و ورع، مگر با پرهیزکاری و خودداری از گناه.»




چه لذتى دارد این حجاب
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392
بازدید : 661
نویسنده : حسن عباسی
 

چادر

نمى دانید؛ واقعاً نمى ‏دانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم،دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوش ‏رنگ ‏ترین زن ‏هاست را مى ‏زند ...
نمى ‏دانید؛ واقعاً نمى ‏دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه مى ‏روید و صد قافله دل کثیف، همره شما نیست ...

نمی دانید چقدر لذت‏ بخش است وقتى وارد مغازه ‏اى مى‏ شوم و مى ‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمى ‏دهد؛
دوباره می‏پرسم: آقا! اینا چنده؟
فروشنده که محو موهاى مش‏ کرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمى ‏بیند ...
باز هم سؤالم بى‏ جواب مى‏ ماند و من ، خوشحال،از مغازه بیرون مى‏ آیم ...
نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان مى ‏آیند تا لذت ببرند،
ذره ‏اى به تو محل نمی ‏گذارند ...

نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش ، در خیابان قدم مى ‏زنید؛در حالى که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه‏ اى از زیبایى ‏هاتان ، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک ‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را کنترل کنید؛زیبایى از دست رفته‏ تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید ...

 

نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید ...

نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى کرم قلاب ماهی‏گیرى شیطان براى به دام انداختن مردان شهر نیستید ...
نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى مى ‏بینى که مى ‏توانى اطاعت خدایت را بکنى؛ نه هوایت را ...
نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان راه مى ‏روید؛در حالى که یک عروسک متحرک نیستید؛ یک انسان رهگذرید ...

 

نمی دانید؛ واقعاً نمی دانید چه لذتى دارد این حجاب !!!




زن به شوهرش گقت:
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392
بازدید : 654
نویسنده : حسن عباسی

زن به شوهرش گقت:

راضی باش از من، وقتی میروم خرید میدانم اگر چانه بزنم ارزانتر میخرم، اما برای اینکه با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده میگذارم روی پیشخوان و جنسم را برمیدارم مرد پیشانی همسرش را بوسید...




کشف قفس
نوشته شده در دو شنبه 14 بهمن 1392
بازدید : 563
نویسنده : حسن عباسی

چرا مردم قفس را آفریدند؟

چرا پروانه را از شاخه چیدند؟

چرا پرواز ها را پر شکستند؟

چرا آواز ها را سر بریدند؟

 

پس از کشف قفس، پرواز پژمرد

سرودن بر لب بلبل گره خورد

کلاف لاله سردر گم فروماند

شکفتن در گلوی گل گره خورد

 

چرا نیلوفر آواز بلبل

به پای میله های سرد پیچید؟

چرا آواز غمگین قناری

درون سینه اش از درد پیچید؟

 

چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت؟

چه شد آن آرزوهای بهاری؟

چرا در پشت میله خط خطی شد

صدای صاف آواز قناری؟

 

چرا لای کتاب، خشک کردند

برای یادگاری پیچکی را؟

به دفتر های خود سنجاق کردند

پر پروانه و سنجاقکی را؟

 

خدا پر داد تا پرواز باشد

گلویی داد تا آواز باشد

خدا می خواست باغ آسمانها

به روی ما همیشه باز باشد

خدا بال و پر و پروازشان داد

ولی مردم درون خود خزیدند

خدا هفت آسمان باز را ساخت

ولی مردم قفس را آفریدند

 

برگرفته از مجموعه «به قول پرستو» اثر قیصر امین پور.




امید دلم پدر … چراغ قلبم مادر
نوشته شده در چهار شنبه 9 بهمن 1392
بازدید : 851
نویسنده : حسن عباسی

خدای را بسی شاکرم که از روی کرم پدر مادری فداکار نصیبم ساخته آنان که وجودم برایشان همه رنج بود و وجودشان برایم همه مهر توانشان رفت تا به توانایی برسم و رویشان سفید گشت تا رویم سپید بماند آنان که فروغ نگاهشان گرمی کلامشان و روشنی رویشانم سرمایه های جاودانی زندگی من است آنان که راستی قامتم در شکستی قامتشان تجلی یافت
والدینی که بودنشان تاج افتخاریست بر سرم و نامشان دلیلیست بر بودنم چرا که این دو وجود پس از پروردگار مایه هستی ام بوده اند
اینک در برابر وجود گرامیشان زانوی ادب بر زمین می زنم و با دلی مملو از عشق محبت و خضوع بر دستشان بوسه می زنم ،حال این برگ سبزیست تحفه درویش تقدیم آنان ....




ضرورت وجود بسيج
نوشته شده در جمعه 3 بهمن 1392
بازدید : 738
نویسنده : حسن عباسی

ضرورت وجود بسيج
هر چند در زمان صلح، نيروهاي مسلح (ارتش و سپاه و...) حراست از مرزها و همكاري در امنيت داخلي كشور (در حدود مقرر) را بر عهده دارند، اما زمان جنگ و بروز حوادث و اتفاقات فوق العاده، امكانات و توانايي هاي بيشتري مي طلبد كه جز با همكاري و همياري مردم امكان پذير نيست. اين همكاري و همياري متكي بر دو اصل ايمان و عمل شهروندان مي باشد. بنابراين براي آن كه بتوان از توانايي مردم در صورت لزوم استفاده نمود، بايد به همه افراد آموزش هاي لازم دفاعي و تأميني داده شود تا هنگام ضرورت به كار آيد. تدوين كنندگان قانون اساسي با توجه به اهدافي كه براي جمهوري اسلامي اعلام داشته و رسالتي كه جامعه اسلامي به عهده دارد و اصولي كه قانون اساسي بر آن پايه گذاري شده پيش بيني مي كردند كه خطرات زيادي متوجه امت اسلامي است و براي دفع اين خطرات همه افراد كشور بايد مشاركت داشته باشند. به همين مناسبت در اصل 110 جزء وظايف و اختيارات رهبري «بسيج نيروها» هم پيش بيني شده است و در اين رابطه براساس اصل يكصد و پنجاه و يكم قانون اساسي به حكم آيه كريمه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم و آخرين من دونهم...» دولت را موظف مي دارد كه براي همه افراد كشور برنامه و امكانات اموزش نظامي را بر طبق موازين اسلامي فراهم نمايد، به طوري كه همه افراد توانايي دفاع مسلحانه از كشور و نظام جمهوري اسلامي ايران را داشته باشند. بر اين اساس ....


الباقی در ادامه مطلب(لطفا روجوع کنید)




۲ حدیث زیبا با موضوع : چگونه دعا کنیم
نوشته شده در پنج شنبه 26 دی 1392
بازدید : 594
نویسنده : حسن عباسی

2 حدیث زیبا با موضوع : چگونه دعا کنیممعصومین علیهم السلام به ما یاد داده اند که هر کاری در نظام خلقت ادبی دارد، حتی دعا کردن. و بدون تردید غلط است اگر گمان کنیم: «هیچ آدابی و ترتیبی مجو / هر چه می خواهد دل تنگت بگو»!

 

امروز قصد دارم تنها به یک نکته از تعالیم اهل بیت علیهم السلام در پاسخ به این سؤال که چگونه دعا کنیم بپردازم، نکته ای که شاید توجه به آن شاه کلید توجهات الهی باشد.

 

۱ـ امام صادق علیه السلام فرمودند:

 

لا یَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّى یُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وعَلى آلِ مُحَمَّدٍ .
دعا پیوسته در حجاب است ، تا آن گاه که بر محمّد و بر خاندان محمّد صلوات فرستاده شود.[۱]

 

اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ…

 

۲ـ امام کاظم علیه السلام فرمودند:

 

إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ إلى اللّه فَقُل : اَللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ ، فَإنّ لَهُما عِندَکَ شَأنا مِنَ الشَّأنِ.
هرگاه خواستى از خداوند حاجتى طلب کنى ، بگو: خدایا ! به حقّ محمّد و على از تو مسألت مى‏کنم؛ زیرا که آن دو را نزد تو منزلتى است.[۲]

 

 

پی نوشت:
[۱]. الکافی : ۲ / ۴۹۱ / ۱ منتخب میزان الحکمة : ۱۹۸
[۲]. الدعوات : ۵۱ / ۱۲۷ منتخب میزان الحکمة :




بازدید : 778
نویسنده : حسن عباسی


هرچند که چند روز امانت دادیم
کی دست به دست ناتوانت دادیم؟
ما گوشه ای از قدرت خود را ای خصم
اندر نه (۹) دیماه نشانت دادیم

بصيرت يعني اينكه بدانيم شمري كه سر از حسين بريد همان جانباز صفين است كه تا مرز شهادت پيش رفت (مقام معظم رهبري)


  روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت گرامي باد




تعداد صفحات : 27