پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



دل شکسته!
نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392
بازدید : 804
نویسنده : حسن عباسی

 

 

بسم الله

سلام خدا

دل شکسته ام ودل گرفته

میترسم

میترسم از گمراهی

میترسم از این که در این دنیای هزار رنگ نتوانم یک رنگی را پیدا کنم

آخر در این دنیای بزرگ،یک رنگی فقط در در سوخته ی یک خانه به انتظار نشسته

منتظر پیراهن یوسفیست  که هنوز ۱۲ قرن است نیامده

خدایا میترسم

گدایی در این خانه نیز معرفت میخواهد

خدایا من فقیرتر از آنم

خدایا

کشکول گدایی از کجا بیاورم

خدایا میترسم

میترسم از نبودن همانی که هر جمعه میخوانیمش با این نوا:

لیت شعری این استقرت بک النوی

خدایا میترسم از نبودن آقا

کی میاید بین ما

آفتاب که پشت ابر باشد

دل آدم میگیرد

نمیگیرد؟

آفتاب من کجاست؟…. 




خواهرم !!!!!!!!!!!
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 650
نویسنده : حسن عباسی

خواهرم !!!!!!!!!!!
از لباس توری و نازک بپرهیز !!!!
که طمع و تحریک نامحرمان را به همراه دارد
و جامه ضخیم را سپر خویش قرار ده تا صفات
و اسرار زیبایی های جسم تو را بپوشاند که
امیرمومنان علی ابن ابیطالب (ع) فرموده است :
بر شما باد که لباس ضخیم بپوشید .
براستی کسی که لباسش نازک باشد ، دینش نازک است .
خواهرم ! سادگی را زیور خویش ساز تا محتاج نگاه دیگران نباشی
چرا که زنان جلوه گر فقیر نگاه دیگرانند .
ای عاشق مدهای رنگارنگ !
ای فریفته لباس های روشن و تنگ که از دنیا به شوق آمده ای !
هیچ اندیشیده ای که این شوق ، حزن آخرت را به همراه دارد ؟
خواهرم ! هویت زنانه خویش را پاس دار که خدایت تو را انسانی از جنس زن آفرید .
پس از هرگونه جامه و حرکت مردانه بپرهیز که ارزش های تو ورای این اعمال است .
ای به جامه مشکی آراسته که به حجاب زینت بخشیده ای !
نیک بدان که رنگ مشکی نگاه شکن است و به بوالهوسان اخطار می دهد ......
که حریم تو حریم عفاف است و در این وادی ، هوس مرده است .
چادر دامنه سرسبز قله های پاکی و صلابت است ...




زيبايي انسان درچيست؟
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 640
نویسنده : حسن عباسی

زيبايي انسان درچيست؟
روزي شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند: «استاد زيبايي انسان درچيست؟»
حکيم 2 کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت: «به اين 2 کاسه نگاه کنيد اولي ازطلا درست شده است ودرونش سم است و دومي کاسه اي گليست و درونش آب گوارا است، شما کدام راميخوريد؟»
شاگردان جواب دادند: «کاسه گلي را.»
حکيم گفت: « آدمي هم همچون اين کاسه است. آنچه که آدمي را زيبا ميکند درونش واخلاقش است. بايد سيرتمان رازيباکنيم نه صورتمان را.»




چرا زمستونا موهات باز هم بیرونه؟
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 1002
نویسنده : حسن عباسی

میخوای خنک باشی؟ باشه

یه بار به یه دختره گفتم چرا چادر نمیذاری ؟

گفت چرا بذارم ؟

گفتم : برای این که هم خودت ثواب ببری

هم پسرای دیگه به گناه نیفتن

چون اون دنیا بعدا تو باید جواب خدا رو بدی

گفت من نمیتونم توی تابستون

چادر بذارم و از گرما بپزم

تا شما پسرا به گناه نیفتین .

باشه . میخوای خنک بشی

رژ لب خنک میکنه

های لایت کردن مو خنک میکنه

خط چشم خنک میکنه

پودر گونه خنک میکنه

سرمه ی لب خنک میکنه

مانتوی تنگ و کوتاه خنک میکنه

جدیدا هم شلوار اسلش خنک میکنه

اون همه موهات بیرونه هم خنک میکنه

باشه حق با توئه

فقط بگو

چرا زمستونا موهات باز هم بیرونه؟




بــــــآشــــد !
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 651
نویسنده : حسن عباسی

بــــــآشــــد !
تـــآ هست تمــــآمــــ مـُــد هـــآی جــــدیـــد بــــرآے تو بــــآشــــد . . .
تـــآ هست تمـــآمـــــ رآحتـــی هــآ بــرآی تو بـــآشـد . . .
تــــآ هست رنگ رنـــگ لبــــآس هـــآ
قــــرمز و زرد و بنفش و سبــــز بــــرآی تو . . .
اصــــلآ تـــآ هست تمــــآمــــ ایــــن توجـــه هـــآ بـــــرآے تو !
مــــن از تمـــآمــــ دنیـــآ همیــــن ...
فقط همیــــن سیــــآهــــی تمـــآمــــ قد دست و پــآ گیـــر رآ مـــی خوآهــمــــ . .
و نگـــآه خــدآیمــــ و مولآیـــمـــ و فــــآطـمــه امــــ از آטּ بــآلآ هـآ . .




آنان چفیه داشتند...
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 528
نویسنده : حسن عباسی

آنان چفیه داشتند... من چادر دارم....
من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...اما چادر از چفیه بهتر است....
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند...من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم...
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...
آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...
آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند...
من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم واشک هایم را به چادرم هدیه می دهم...
آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم...
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم




چه کنیم تا لذت عبادت را بچشیم ؟
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 1047
نویسنده : حسن عباسی

بسیاری از ما واجبات را انجام می دهیم اما از آن عبادت لذت نمی بریم . . .

چه کنیم تا لذت عبادت را بچشیم ؟

مثلا: نماز می خوانیم، اما لذت نمی بریم . لذت عبادت را امثال آیت الله بهجت برده اند، که می فرمایند: اگر سلاطین عالم بدانند که در نماز چه لذتی وجود دارد، آنها سلطنت را رها کرده تا به این لذت دست پیدا کنند…

حال ، ما چه کنیم تا لذت عبادت را بچشیم؟

یکی از عوامل چشیدن طعم عبادت ، که شاید مهمترین عامل باشد را می توان از این حدیث نبوی متوجه شد .

« ما من مسلم ینظر إلی امرأة أوّل رمقة ثمّ یغضّ بصره إلّا أحدث اللَّه تعالى له عبادة یجد حلاوتها فی قلبه. »

« هر مسلمانى که یک بار به زنى بنگرد(نگاهش به زن نامحرمی افتد) آنگاه چشم از او باز دارد خداوند او را با عبادتى انس دهد که لذت آن را در خویش احساس کند. »


برگرفته از : میزان الحکمه ؛ جلد ۱۳؛صفحه ۶۳۲۲؛ حدیث ۲۰۲۸۲




بازدید : 644
نویسنده : حسن عباسی

نمازصحبت باخداست وخداونددوست داردانسانها به زیباترین حالت به مقابل اوبایستد وبااوصحبت کند،اماشیطان دوست داردانسانهابی حجاب وبدون پوشش باشند تاآنها راجهنمی کنند.همین گناه شیطان باعث شدلباس حضرت آدم(ع)وهمسرش حّواازبدن آنها بیرون آید وازبهشت رانده شوند .آری نماز،باحجاب وپوششی که خدادوست داردباعث می شودشیطان ازانسانها فرارکندوهمچنین یک نوع تمرین رعایت حجاب می باشد.پس کسانی که حجاب راچه درنماز وچه درکوچه وخیابان رعایت می کنند،محبوب خداشده وشیطان پلید ازنورایمان آنهافراری وگریزان است.


آیا می‌توان گفت خداوند به زنان نامحرم است اما بیگانگان و مردان جامعه به آنان محرمند، این سوالی است که تاکنون بی‌پاسخ مانده و هنوز بانوان مسلمانی که مدهای بدحجابی و خودنمایی را نشانه رشد و شخصیت خود می‌پندارند، نتوانسته‌اند یک جواب منطقی و به دور از خودفریبی برای آن بیابند که بتوانند کیفیت پوشش و نمایش خود را با آن توجیه و تصحیح نمایند!




نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 741
نویسنده : حسن عباسی

1476527_554576624634887_1194847299_n.jpg

کـبریت را هم بخواهی روشن نگـه داری

وقتی نسیمی می وزد

آن را بین دستانت پنهان می کنی

اینجـا در شهــر ما طـــوفانی به پاست

چگونه روشنایی خود را حفظ میکنی؟




خدایا !لذتم مدام باد....
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 617
نویسنده : حسن عباسی

نمی دانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند...
نمی دانید چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند ...
نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست...
نمی دانید;واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!
خدایا !لذتم مدام باد....




چی شد من بعد از این همه مدت چادری شدم؟
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 572
نویسنده : حسن عباسی

گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه می‌دانم، لابد این‌طوری خوش‌تیپ تری!

...

گفت: نچ!

گفتم: خب لابد فهمیدی این‌طوری حجابت کامل‌تره مثلاً!

گفت: نچ!

گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!

گفت: نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همه‌ی قصه‌ها به ازدواج ختم می‌شوند؟ دیدی!!

گفت: برو بابا… دور شدی باز

گفتم: خب خودت بگو اصلاً

گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا”ست، خواستم کمی شبیه “حضرت زهرا ” باشم




سلام الله یا زهرا (س)
نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392
بازدید : 714
نویسنده : حسن عباسی

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد…

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر عدو را با سیاهی چادرشان به خاک سیاه نکشانند…

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر سیاهی چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند…

چادری ها زهـــــــــرایی نیستند!

اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته ای نباشند…

چادری ها زهــــــــرایی نیستند!

اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد…




چکمه های بلند یا چکمه های هرزگی!؟
نوشته شده در دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 2861
نویسنده : حسن عباسی

[تصویر: Besm_Prestige.png]

سال پیش این مطلب رو نوشتم و در یکی از تالار های معروف مذهبی قرار دادم ، به دلایلی اعم از کمبود وقت و … نتوانستم ایم مطلب رو در سایت قرار دهم. امروز تصمیم گرفتم تا باز مروری کنیم پروژه ی سیاه این چکمه های بلند زنانه را!

بوت یا همان چکمه های بلند چندسالیست به وفور در ویترین مغازه ها دیده شده و با استقبال خوب مردم مواجه گشته است.

توجه شما را به چند دیالوگی بین خانومی خارجی که به ایران سفر کرده بود با خانومی ایرانی که شنیده ام ،  جلب می کنم…

گفتگوی یک زن خارجی سفر کرده به ایران با یک زن ایرانی!

گفت : یعنی این همه زن روسپی تو خیابونای شهر فراوونه ؟!

گفتم: اینقدرا هم که تو میگی خراب نیست؛ چرا همچین حرفی میزنی؟

گفت: مثلا این پوتین ها و کفش های پاشنه بلندی که پوشیدن!
این کفش ها که دخترا پوشیدن توی اروپا مخصوص زنای روسپی هستش و این کفش های پاشنه بلند به نوعی معرف کار اونها هست. این پوتین و کفش ها بخاطر ساختاری که دارن منجر به نوعی طرز راه رفتن میشن که چنین تلقی رو در فرد بیننده ایجاد میکنه.

گفتم: آخه این دخترا که خیلی هاشون چنین نیتی ندارن؛ یا بخاطر زیبایی می پوشن یا بخاطر مد !

گفت: اون مردی که ظاهر این دختر رو میبینه کاری به باطنش نداره و نیت و دل پاک اون دختر براش هیچ اهمیتی نداره. قبل از اینکه صحبتی بین اونا رد و بدل شده باشه، تیپ و ظاهر اون دختر پیام خودش رو رسونده …!

اصلا خود تولید کننده این کفش و پوتین ها کاربری جنسشون رو با اسمی که روش گذاشتن تعیین کردن.

گفتم: مگه این پوتین ها اسم خاصی دارن؟

گفت: F. U. C. K. Me Boots . . . .

 

این واژه (FMB) رو شاید معدود افرادی شنیده باشند ، شاید کسی ندونه این کفش ها مختص چه زنانی است ، شاید ندونه با این کارش داره عفت و حیای خودش رو زیر سوال می بره و هزار و یک ندانستن دیگر…

دیکشنری های خارجی ببینید این کفش رو چه معنی کرده اند:

tall, high-heeled women’s boots that men find sexually attractive.

 

[تصویر: F_U_C_K_B_O_O_T_S1_Prestige.jpg]

 

The term “fuck me” comes from the impression that women who wear fuck me boots want to have sex and use the boots to attract potential partners, although women also use them to appear sexy, to tease men (or women) or just to feel good about themselves.

They are also called “fuck me” boots because some women and men enjoy having sex with the woman wearing them.

The “fuck me” effect is maximized by combining the boots with tight and skimpy outfits such as short shorts, micro-mini skirts, and low cut tops that expose as much thigh, breasts and abs as possible.

Tall, beautiful women with long, shapely legs who dress provocatively benefit the most from wearing fuck me boots , but even not so good looking women can appear extremely desirable to others.

Women can walk sensually with them, cross their legs while sitting, make clicking sounds with their stilettos, and even rub them “casually” against the man they are chatting with.

This type of boots has been worn in movies and TV by characters as diverse as prostitutes, temptresses, porn stars, tough girls, action heroines, dominant women, and females beating the crap out of bad guys, such as in Barb Wire.

امیدوارم ، فهمیده باشید ، که کفش های به ظاهر ساده ، دارای چه ماهیت شیطانی هستند ( واردات اینگونه چکمه ها و … )  ، واقعا حیفم آمد این مطلب رو دریغ کنم از شما دوستان ، چرا که هر کار اشتباهی که از ما سرمی زند ، ریشه در جهل ما دارد و …

 

خواهر و برادر مسلمانم ، این مطلب رو تا میتوانی منتشر کن.

به امید ظهورش…

منبع:www.montazer12.ir




بازدید : 802
نویسنده : حسن عباسی

دليل نقلي و عقلي شيعيان بر اثبات ولايت فقيه چيست؟


پاسخ :

ولايت فقيه مسئله اي است در طول امامت كه يكي از اصول عقايد شيعه مي باشد و معمولاً فقها و صاحبان فنّ به تناسب پيرامون آن به بحثهاي متنوعي پرداخته اند.
براي اثبات ولايت فقيه از طرف علما و دانشمندان شيعه دلايل متعددي اقامه شده است. و برخي از فقهاي برجسته در مسأله، ادعاي ضرورت نموده و گفته اند، ولايت و حكومت فقيه اساساً نيازي به دليل و برهان ندارد. زيرا كه اين نوع ولايت و حكومت در جامعه بشري ضروري است.
حضرت امام خميني - رحمة الله عليه - در اين باره مي فرمايند:«مسأله ولايت فقيه بعد از تصور اطراف قضيه به حدّي روشن و واضح است كه از مسائل نظري محسوب نمي گردد و لذا نيازي به دليل و برهان ندارد،»[1] ولي با اين وجود ادله فراواني بر اثبات ولايت فقيه در متون اسلامي وارد شده است.
دليل عقلي: با توجه باينكه لزوم حكومت در جامعه بشري امري است بديهي و غير قابل انكار و اين ضرورت در همه اعصار بوده است، و همان طور كه حكومت اسلامي و ولايت امري، در زمان پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ ضروري بوده است، در دوران غيبت امام ـ عليه السلام ـ نيز اين ضرورت همچنان باقي است. زيرا اجراي كامل دين، در گرو تشكيل حكومت اسلامي است. و چنين ضرورتي نمي تواند موقت و محدود به دوران پيامبر و يا ظهور معصوم ـ عليه السلام ـ باشد.[2]
لذا با پذيرش اصل ولايت بعنوان يك ضرورت بايد ديد، چه كسي صلاحيت و لياقت پذيرش اين امر را دارد و با وجود چه كسي ولايت در جامعه از مشروعيت برخوردار خواهد شد؟ عقل مي گويد كه اگر كسي پيدا شد و شرائط عامه ولايت (از قبيل عقل و تدبير) را دارا بود و از فقاهت و عدالت نيز در كاركرد ولايت و حكومت اسلامي برخوردار شد و جامع تمام شرايط بود، آن كس در اداره جامعه از ديگران سزاوارتر است. هر چند ولايت ملازم با دخالت در حوزة اختيار ديگران است و اصل و قاعده آن است كه كسي حق تصرف و دخالت در امور ديگران را ندارد، لكن از طرفي، ولايت، ضرورت اجتماعي است و بدون آن زندگي اجتماعي انسانها سامان نمي يابد و فقدان آن مساوي با هرج و مرج است كه نه عقل و نه شرع آنرا بر نمي تابد. لذا اگر براي فردي كه صلاحيت تصدي ولايت را داراست، دليل در ميان بود از آن پيروي مي كنيم. اما اگر دليل خاص نيافتيم در آن صورت بايد به قدر متيقن اكتفا كرد.
بر اين اساس و به دليل لزوم مشروعيت حكومت، نمي توان گفت هر فردي صلاحيت اعمال ولايت دارد، بلكه تنها كسي مي تواند صلاحيت اعمال ولايت را داشته باشد كه حكمش از نظر عقل نافذ باشد و ترديدي نيست كه حكم فقيه و مجتهد به عنوان قدر متيقن نافذ بوده. و حكم غير فقيه فاقد اعتبار است.
غير از دليل عقلي، از گفتار معصوم ـ عليه السلام ـ نيز به طور روشن مي توان استفاده كرد كه مجتهدان و عالمان ديني در دوران غيبت، نايبان ايشانند و امر رهبري نيز مانند مرجعيّت در حوزة صلاحيّت آنان است. بعنوان نمونه به چند مورد اشاره مي شود.
1. در مقبولة عمر بن حنظله كه مرحوم كليني نقل مي كند عمر بن حنظله مي گويد: از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيدم كه هر گاه در ميان دو نفر از اصحاب ما نزاع و دعوايي در دين يا ميراثي رخ دهد، آيا مي توانند سراغ سلطان يا قضات او رفته و بدين ترتيب رفع نزاع نمايند؟ حضرت فرمودند: هر كس از آنان بخواهد كه در خصوص حقّ يا باطل قضاوت كند، در حقيقت اين امر را از طاغوت خواسته و لذا هر نوع حكمي از ناحيه او صادر شود. اگر چه حقّ او ثابت باشد. اخذ آن مال حرام مي باشد. بخاطر اينكه او حق خويش را به حكم طاغوت گرفته است. طاغوتي كه خداوند فرمان داده است كه بر او كافر شوند و قرآن مي فرمايد:«مي خواهند طاغوت را داور قرار دهند با اينكه به آنها گفته شده از طاغوت تبرّي كنيد.»[3]
عمر بن حنظله آنگاه عرض كرد: پس اين دو نفر چگونه و به چه ترتيبي نزاع خود را برطرف كنند؟ حضرت فرمودند: نظر كنند به سوي كسي كه در ميان شما است كه حديث ما را روايت مي كند و در حلال و حرام دقّت نموده و احكام ما را فهميده است و لذا نسبت به حكم او راضي باشند، چه آنكه من او را براي شما حاكم قرار دادم پس اگر چنانچه او به حكم ما حكم نمود از او قبول نكردند قطعاً باعث استخفاف حكم خدا گرديده و ما را ردّ كرده است و رد كنندگان ما رد كنندة بر خداست و اين در حد شرك به خداوند است.[4]
امام خميني - رحمة الله عليه - معتقدند كه اين حديث از حيث سند اشكال ندارد[5] و از لحاظ دلالت نيز بسياري از فقهاي برجسته با توجه به قراين موجود در حديث با قاطعيت بر دلالت آن به موضوع ولايت فقيه حكم نموده اند.
2. حديث دوم براي اثبات ولايت فقيه توقيع مبارك امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه ـ است.
حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در پاسخ به نامة اسحاق بن يعقوب چنين مرقوم فرموده اند: «اما رويدادها و حوادثي كه رخ مي دهد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من نيز حجت خدا هستم.»[6]
اين روايت نيز از لحاظ سند متضافر است و مرحوم صاحب جواهر در توضيح مي فرمايند: «فقيه حجت حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ بوده و از تمامي اختياراتي كه خداوند متعال به آن حضرت داده است برخوردار مي باشد.[7]
3. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: فقها مادامي كه وارد دنيا نشده اند امين پيامبرانند. عرض شد يا رسول الله معناي ورودشان در دنيا چيست؟ فرمود: پيروي از سلطان و اگر چنين كنند نسبت به دين خود از آنان بر حذر باشيد.[8]
منظور از امين پيامبر بودن، امانتداري در تمامي شؤوني است كه متعلق به رسالت اوست، خصوصاً زعامت امّت و گسترش عدالت اجتماعي و همه آنچه كه از مقدمات و اسباب و لوازم آن محسوب مي شود.
4. در روايتي ديگر از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: خداوندا جانشينان مرا رحمت كن، عرض شد جانشينان شما چه كساني هستند؟ فرمودند كساني كه بعد از من مي آيند و حديث و سنت مرا نقل مي كنند.[9]
در اينجا از اطلاق حديث كه از علما بعنوان جانشين پيامبر ياد شده مسأله ولايت فقيه استنباط مي شود. زيرا خلفا معناي وسيع دارد كه شامل قضاوت و تبليغ و ولايت هم مي شود.[10]
5. از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه فرمودند: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: علما وارثان پيامبران هستند و آنان درهم و دينار به ارث نگذارند وليكن علم را بعنوان ميراث از خود باقي ميگذارند و هر كس از آن اخذ نمايد بهرة بسياري برگرفته است.[11]
حضرت امام خميني - رحمة الله عليه - در اين باره مي فرمايند: مقتضاي اينكه فقها وارث انبياء هستند اين است كه انبيا ولايت عامه بر خلق داشتند، مجموع آنچه به آنان تعلق داشته و به فقها منتقل گرديده است، غير از مواردي كه قابل انتقال نمي باشد و ترديدي نيست كه ولايت همچون سلطنت قابل انتقال و توريث است لذا ولايت انبياء به فقها منتقل گرديده است.[12]
البته دلايل نقلي بر اثبات ولايت فقيه همانطور كه در كتب اسلامي و فقهي و كتب اعتقادي شيعه نقل شده بيش از اين تعدادي است كه در اين مختصر آورده شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني.
2. ولايت فقيه در حكومت اسلامي، سيد محمد حسين حسيني تهراني.
3. حكومت اسلامي، امام خميني - رحمة الله عليه - .


[1] . موسوي خميني، سيد روح الله، كتاب البيع، قم، تنظيم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1379، ج2، ص617.
[2] . موسوي خميني، سيد روح الله، ولايت فقيه، بي تا، ص19.
[3] . نساء/60.
[4] . اصول كافي، ج1، ص86، ح10، و من لايحضره الفقيه، ج3، ص5، ح18، وسائل الشيعه، ج18، ص98، ابواب صفات قاضي، باب 11، ح1.
[5] . كتاب البيع، ص629.
[6] . وسائل الشيعه، ج18، ص101، صفات قاضي، باب 11، حديث 9 و صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، قم، نشر اسلامي، ج2، ص484.
[7] . نجفي، محمد حسن، جوار الكلام، تهران، دارالكتب الاسلامي، چاپ دوم، 1368، ج21، ص395-397.
[8] . اصول كافي، ج1، ص46.
[9] . وسائل الشيعه، ج18، ص65 و كتاب البيع، ج2، ص628.
[10] . ولايت فقيه، پيشين، ص79.
[11] . اصول كافي، ج1، ص34.
[12] . كتاب البيع، ص646.

منبع : www.andisheqom.com/index.php


:: موضوعات مرتبط: ولایت فقیه , ,



مدیونتونیم...
نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392
بازدید : 531
نویسنده : حسن عباسی

مدیونم...
چطورمیتونم جبران کنم درحقتون؟؟
تمام شب و روزهایی ک من با پدرومادرم بودم و شما...
من همیشه یه تکیه گاه داشتم به اسم پدر...
پدرم تو شادی ها باهام خندیده و موقع تنهایی هام آرومم کرده و شما...
دست پدرم گرفتم و راه رفتنو یاد گرفتم و شما...
پدرم دست به سرم کشید و بزرگ شدم و شما..
تا ابد مدیونتونم مدیون شما که پدرهاتون به خاطر ما به خاطراین
کشور رفتن و تنها چیزی ک به شما گفته شد حرف از سهمیه بود...
مدیونتونم هیچوقت نتونستیم یادگارهای قهرمان هامونو درک کنیم....




تعداد صفحات : 27