پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.



!!!توجه!توجه!توجه!!!
نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391
بازدید : 747
نویسنده : حسن عباسی

دوستان عزیز ؛ یک خبر فوری از گروه شیعه مهدی(عج):

این گذارش به دست ما رسید که ادکلانی با نام lovely که از مرز عراق و ساخت اسراییل میباشد وارد ایران شده و این ادکلان کشنده میباشد.

توجه داشته باشید این ادکلان را نخرید و استنشاق نفرمایید.

این هم خبر تصویری:

ادکلان خطرناک     www.shia-mahdi.com

گرداوری:گروه شیعه مهدی(عج)

 




خدای من...!؟
نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391
بازدید : 617
نویسنده : حسن عباسی

 

 

یا لطیف

 

 

 

عجب صبری خدا دارد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم..ربّ اشرح لی صدری..و یسّرلی امری..واحلل عقدة من لسانی..یفقه قولی..

خدای من...
شنیده ام که ایمان یعنی صبر و حیا...
همین دیشب (شب بیست و سوم رمضان) شنیدم برای چندمین بار..که صبر را اینگونه باید تعریف کرد..
که وقت طاعتت صبور بر سختی انجامش باشم و استقامت کنم در ادای آن...
که وقت معصیتت صبور باشم و دست و دل نگه دارم از انجامش...
که در نعماتت شاکر باشم از اینکه به من عطایشان کرده ای...

خدای من...
اینها را شنیدم و از تو خواستم که به من صبر عطا کنی...
صبر در طاعتت..هنگام معصیتت.. و .. به وقت عطای نعماتت به من روسیاه..

خدای من..
می دانم که بنده ی خوبی نبوده و نیستم برایت...
می دانم که هرگاه خواستم عبادتت کنم..خستگی و کسالت مجالش را از من گرفت...
می دانم که هرگاه گناهی پیش آمد..بدون لحظه ای درنگ به سمتش رفتم...
می دانم که شاکر نعمتهای بیکرانت نبوده ام...
می دانم همه اش مال این است که حیایم کم شده در برابرت..خدا...
می دانم که ضعیفم در برابر کید و مکر شیاطین...
و..می دانم که تو مؤمن ضعیف را دوست نداری...

خدایا..
می دانی که هر گاه با تو سخن گفتم آرام شدم...
می دانی که هر چقدر بدی کنم باز هم صاف می آیم و می نشینم روبروی تو و اعتراف میکنم که چه جنایتی از من سر زده..نافرمانی ات را کرده ام..درست جلوی چشم خودت.. .. ..وای بر من...
می دانی که همه ی امیدم به پرده پوشیهای گاه و بیگاه توست...
که دلم به چیزی غیر از این خوش نیست که تو خیلی بزرگی..خیلی صبوری..گرچه بنده ی بی حیایت حتی به اندازه ی ارزنی هم صبر ندارد..
می دانی همه ی زیر و بالای من را...همه ی خطاهایم را...بی ادبی هایم را...
می دانی که...

 

خدایا...
تمام عمرم به بطالت گذشت در راه آرزوهایی که به تو ختم نمی شوند...
من درمانده ام..تو بگو با این دل خراب و هوای نفس و شیاطینی که دست به یکی کرده و بر من ضعیف تاخته اند چه کنم...
رویم نمی شود با تو حرف بزنم با این همه بدی...
بعد از این همه بندگی دست و پا شکسته..فرمول توبه کردن و توبه شکستن را بلد شده ام فقط...
از بس که به من خوبی کردی و من جواب خوبی ات را با بدی دادم..و..تو هیچ به رویم نیاوردی...
گفتی این بنده ی من است..بر می گردد..توبه میکند..آهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای فرشته ها! اینقدر شکایتش را به من نکنید.. .. ..می دانم روزی بر می گردد... ... ...

 

خدای من...هنوز یک روز نگذشته از قول و قرارم با تو...هنوز یک روز نگذشته نتوانستم بر سر پیمانم با تو بایستم...
دلم از این همه ضعف گرفته...از این همه بی لیاقتی........چقدر تو خوبی..و..چقدر من بدم...

خدایا...
می دانم که از دستم ناراحتی...ولی این را هم می دانم که هیچ کس به اندازه ی تو دوستم ندارد...

 

خدای مهربانم...ببخش مرا..همین الان
فهبنی یا الله..فی هذه اللیلة و فی هذه الساعة..کلّ جرمٍ اجرمته..و کلّ ذنبٍ اذنبته..و کلّ قبیحٍ اسررته..و کلّ جهلٍ عملته..کتمته او اعلنته..اخفیته او اظهرته..و کلّ سیّئة امرت باثباتها الکرام الکاتبون..الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی..وجعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی..و کنت انت الرّقیب علیّ من ورائهم..و الشّاهد لما خفی منهم..

 

 

قول می دهم که دیگر تکرار نشود..کمکم کن خدا..من ضعیف شده ام..خیلی.. ..می ترسم باز هم نتوانم سر قولم بایستم..
دستم را بگیر...رهایم نکن...چشم از من برندار..با نگاهت کمکم کن بمانم..نروم..
خدایا..می ترسم از ادامه ی راهی که روبرویم مانده (و لا ادری الی ما یکون مصیری) ..تنهایم نگذار...

 

 




روزی رسان الله است! حتما بخونید
نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391
بازدید : 613
نویسنده : حسن عباسی

 

نکته ای در باب رزق و روزی  

 


امیر بیان علی (علیه السّلام) می فرماید: «ای فرزند آدم! روزی دو گونه است، روزیی که تو آن را می جویی، و روزیی که آن تو را می جوید که اگر به سراغش نروی، به سوی تو آید.»

 


روزی

«یابن آدم، الرزق رزقان: رزقٌ تَطلُبُهُ، و رزقٌ یَطلُبُکَ، فإن لَم تأته أَتاکَ. فلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِکَ علی هَمِّ یَومِکَ! کفاکَ کُلُّ یَومٍ علی ما فیه؛ فإن تَکُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فإنّ الله تعالی سَیُۆتیک فی کُلِّ غَدٍ جدیدٍ ما قَسَمَ لک؛ وَ اِن لَم تَکُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فما تَصنَعُ بِالهَمَّ فیما لیسَ لک؛ وَ لَن یَسبِقَکَ إلی رِزقِکَ طالِبٌ، و لَن یَغلِبَکَ علیه غالبٌ. وَ لَن یُبطِیءَ عَنکَ ما قد قُدِّرَ لک»1

 ....

برای خواندن کامل مطلب ،به ادامه ی مطلب بروید:

 




یک کلمه حرف حساب!!!
نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391
بازدید : 698
نویسنده : حسن عباسی

 

[تصویر: za4-665.jpg]

 
غیر از فرهنگ منحرف غرب آن هم در دهه های اخیر، در تمامی فرهنگ ها و ملت ها، ارتباط میان زن و مرد بیگانه کم وبیش نابهنجار و غیرمتعارف شمرده می شود. از اقوام باستانی گرفته تا ادیان گوناگون و جوامع بشری امروزی، هرکدام قوانین و ضوابطی را برای ارتباط بین زن و مرد درنظر می گیرند و تعامل خارج از آن ضوابط را ممنوع می دانند. دین زندگی آموز اسلام نیز در این زمینه احکام و مرزهای ویژه ای ترسیم کرده است. اسلام روابط بین دوجنس مخالف را در چارچوب خانواده جایز و خارج از آن را سبب انحراف اخلاقی و فساد فردی و اجتماعی می داند. البته این سخن به معنای عدم حضور اجتماعی زنان و ارتباط های متعارف و ضروری کاری، علمی، فرهنگی و... نیست. بلکه در مواردی است که رابطه زن و مرد بیگانه از روابط عادی خارج شده و به سوی دوستی و گفت وگوهای طولانی کشیده شود.
 
آرمان ها و انگیزه ها:....

برای خواندن کامل مطلب ،به ادامه ی مطلب بروید:

 




تقصیر....
نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391
بازدید : 498
نویسنده : حسن عباسی


 

گاهی احساس میکنم دنیا محل رخ دادن اتفاقات دردناکی است. اتفاقاتی که زهر می شود و آهسته آهسته زمان در رگهایت تزریق می کند، تا در بی هنگام ترین لحظه ای تو را بمیراند. وآنقدر این مردن بی مفهوم باشد که نتوانی حتی مزخرف ترین معنا را به آن نسبت دهی. 

ما انسانها جلادان آرزوهای خویشیم و زجه هامان گوش فلک را پاره میکند، آن زمانی که غوطه وریم در یاس و نا بودی و نیستی. ملالی مضحک غرور ما را به سخره می گیرد و آویزانیم از شاخ و برگ سرنوشتی گنگ. 

دست هامان را دراز میکنیم به سوی روشنایی، اما ما همانیم که روزی تمام روزنه ها را کور کردیم و اندیشه های طغیان زده مان را به دست باد سپردیم و نهراسیدیم از برهنه تاریکی گسترده بر جسم همیشه حیران مان. 


ما در نیستی ها ماندگار شدیم و تعبیر کردیم این پس ماندگی را به جاودانگی و بعد گیلاسهای خود را در حباب های باران نشده به رسم شور بختی تکان دادیم. 

نه، تقصیر روزگار نیست، تقصیر سرنوشت نیست، تقصیر خدا نیست و حتی تقصیر کلاغهای سیاهی نیست که در مغزهامان آشیانه کرده اند و اندیشه هامان را هر روز با پروازی سیاه فریب می دهند. تقصیر ماست که خود را رها کریده ایم در مسیر دروغ و فریب یک پرواز سیاه.

 




چرا دانشگاه مساوی است با موفقیت و خوشبختی؟
نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391
بازدید : 756
نویسنده : حسن عباسی

چند روزی بیشتر از برگزاری کنکور دانشگاه سراسری و آزاد نمی‌گذرد و هنوز یاد و خاطره تب و تاب کنکور و استرس‌های وارده ناشی از آن، از یاد و خاطره کنکوری‌های عزیز نرفته است.

اینکه چرا لشکر عظیم کنکوری‌ها، راه دیگری جز کنکور را برای ادامه مسیر زندگی انتخاب نکرده و اصولاً رفتن به دانشگاه، زمینه‌ساز موفقیت‌های کل زندگی آدمی‌زاد است، یک سوال بسیار عمیق و البته مهم است. آن‌قدر مهم که سالیان سال، کارشناسان، متفکران، تئوریسین‌ها، دانشمندان، وزرا، وکلا و خیلی‌های دیگر برای یافتن جوابش، در حال سعی و کوشش و تلاش بیهوده بوده‌اند! چرا بیهوده؟ به سبب آنکه تاکنون جوابی برای آن یافت نشده است!

پلان اول:

هر چی موفقیت تو دنیا وجود داره، حاصل حضور موفقیت‌آمیز شما تو کنکوره! یعنی اصلاً زندگی و آینده شغلی و ازدواج و حل معضل تورم و رفع تبعات زیست محیطی سوراخ شدن لایه اوزون و بقیه معضلات بشری، راه‌حلی جز این نداره که شما تو کنکور شرکت کنین و کسب موفقیت فرموده و یک عالمی را از نگرانی برهانید.

ناگفته پیداست که کسب این موفقیت، فقط و فقط از طریق مطالعه و مطالعه و مطالعه امکان پذیر بوده و هر چه حجم کتب خوانده شده از سوی شما، بیشتر باشد، احتمال کسب موفقیت بیشتر خواهد بود.

پلان دوم:

ورود به دانشگاه یه خاصیت خیلی مهم داره و اون هم بلد شدن روش‌های موفقیت تو یه محیط کاملا سالم و فرهنگی و رقابتیه!

کمتر کسی رو می‌تونین پیدا کنید که راه‌های کسب موفقیت رو تو دانشگاه یاد نگیره و یا خلاقیت و نوآوری، مسیر پیشرفت خودش رو باز نکنه. خلاقیت و نوآوری تو این زمینه به قدری رایجه که معمولاً دانشجوها تحت تأثیر اسن فضای مثبت، خودشون نوآوری‌های جدید می‌کنن و اینجوری، روش‌های تازه‌ای واسه رسیدن به موفقیت رو ابداع و به جامعه دانشگاهی معرفی می‌کنن.

پلان سوم:

باید به‌خاطر داشته باشیم، شادی پس از فارغ‌التحصیلی، حق مسلمی است که هیچ کس را توان آن نیست تا اقدام به محروم سازی شما از انجام آن کند. شما در روز فارغ‌التحصیلی، اصولاً روی زمین نبوده و در آسمان‌ها دارید برای خودتان پرواز می‌کنید و هزار جور نقشه برای پیروزی در زندگی و رسیدن به آرزوهای خودتون ترسیم می‌کنین.

هستند کسانی که می‌گویند: «برو مدرکت رو بذار در کوزه، آبش رو بخور» که البته یک مشت انسان‌های بی‌ادب بوده و دارند از زور حسودی و نداشتن چشم دیدن موفقیت شما، منفجر می‌شن. برای همینه که نباید اونا رو جدی بگیرین.

پلان چهارم:

هرگز فراموش نکنین که شما با خواندن خروار خروار کتاب و جزوه در دوران قبل از کنکور و بعد از اون هم تو دانشگاه، آینده خودتون رو تضمین کردین. این تضمین به معنی اینه که شما مثل خیلی از فارغ‌التحصیل‌های دیگه، ممکنه کمی دیرتر به آرزوهاتون برسین اما غصه نخورین چون این مشکل برای هر فارغ‌التحصیلی پیش میاد. کافیه جای غصه خوردن، یه ذره صبر و تحمل داشته باشین و برای پیدا کردن کار، به هر کسی که می‌شناسین مراجعه کنین.

فراموش نکنین که تو این زمینه، توقع نداشته باشین کوه عظیم کتاب‌ها و جزوات خونده شده در دوران تحصیلات دانشگاهی، کمک زیادی بهتون بکنه چون اصلاً اون چیزی که اونجا یادتون می‌دن، به هر چیزی ممکنه ربط داشته بشه مگر به نحوه و روش یافتن کار مناسب.

 




شعر / توی این مملکت گرانی نیست!
نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391
بازدید : 673
نویسنده : حسن عباسی

 

گرانی، تورم، باز هم گرانی، دوباره تورم، یک‌دفعه دیگر گرانی، یک بار دیگر تورم و… اینها حکایت مکرر اقتصاد ما شده است که گویا هر از چند وقتی اوج می‌گیرند و کلی سروصدا به‌پا می‌فرمایند.

گفتنی است کم نیستند مسوولانی که سکوت کرده و در این مورد حرفی نمی‌زنند؛ عده‌ای نیز می‌کوشند منکر قضیه شوند.

قاصد آمد که  شخص مسوولی

طبق نقل و کلام منقولی

از تریبون یکی سخن گفتی

از فلانی و انجمن گفتی

قاصد این را ز روبرو گفتی!

هر چه را دیده موبه‌مو می‌گفت

ابتدا سرفه‌های ریزی کرد

زیر لب آه تند و تیزی کرد

جرعه آبی چو بر دهان آورد

سخن اینگونه بر زبان آورد:

من شنیدم فلان برادر گفت

با صدای کمی رساتر گفت

هم تورم و هم گرانی هست

نرخ این هر دو، تند و آنی هست!

عاقبت آن جناب مسوولی

کاملاً نرم و خوب و معمولی

نعره زد، گوش ملتی کر شد

اندکی نه، بسی مکدر شد

شاکی از دست آن فلانی شد

منکر هر مدل گرانی شد

مدعی شد که وضعمان عالیست

زیر پاهایمان پر از قالیست

غیر ارزن و دانۀ کفتر

نرخ چیزی نرفته بالاتر

رشد قیمت سریع و آنی، نیست

توی این مملکت گرانی، نیست

خنده بر لب چو می‌روی بازار

کی تورم دهد تو را آزار؟

هرکجا هرطرف که بنشینی

جنس چینی دگر نمی‌بینی

از همین رو کرایه‌ها کم شد

جای مستأجران چه محکم شد

مالکان جمله آنچنان سیرند

پول پیش از کسی نمی‌گیرند

قاصد این گفت و رفت و راهی شد

خیره از من به وی نگاهی شد

بنده ماندم چه برزبان آرم

در مقابل چه بر دهان آرم

از همین‌رو برای لاپوشی

رفته‌ام توی جلد خاموشی!

 




دفع مشکلات اقتصادی با کمک یارانه‌های نقدی
نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391
بازدید : 701
نویسنده : حسن عباسی

 

حدود یک سال و نیم از پرداخت نقدی یارانه می‌گذرد و هر چه جلوتر می‌رویم، از یارانه‌های غیرنقدی کاسته  و به یارانه‌های نقدی افزوده می‌شود.

یارانه‌ها (نقدی و غیرنقدی بودنش فرقی ندارد) در طول تاریخ دارای موافقان و مخالفان متعددی بوده است که هرکدام دلایل خاص خودشان را داشته و دارند و خواهند داشت. هر کدام هم برای خودشان کلی محقق و کارشناس و دانشمند بوده‌اند اما کمتر به اثرات میدانی واریز نقدی یارانه توجه کرده‌اند. د رهر صورت  عرصه اقتصاد کشور، محل کارزار با معضلاتی مثل گرانی و تورم است که در کنار بعضی موارد دیگر، کار آدمی‌زاد را سخت‌تر از سخت می‌کند.

در این میان هستند افرادی که اعتقاد راسخ دارند، دفع مشکلات اقتصادی با کمک یارانه‌های نقدی، کاری ممکن است که با توجه به تصویر زیر، می‌توان تشخیص داد که این امر تا چه میزان قرین صحت است!

 




تسهیلات خانواده دختران جهت تسهیل ازدواج پسران
نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391
بازدید : 661
نویسنده : حسن عباسی

زن‌دایی- تو این دوره زمونه‌ای که همه از بقال سر کوچه بگیر بیا تا خبرنگار سرویس فضول‌سنجی خبرگزاری چی‌چی‌اینا، کارشناس شدن و نظر می‌دن که ازدواج خوبه و برید ازدواج کنید و برید ببینید زندگی متأهلی چه خوبه و چه خوش می‌گذره و حسابی هم قول و وعده میدن مسوولان معظم که وام فلان قدری می‌دیم و حمایت فلان‌جوری می‌کنیم و کلاً فیل هوا می‌کنیم… الکی و بی‌خود و بی‌جهت، یه عده آدم کارنشناسِ بی‌خود و بی‌جهت! (یعنی آدمی که بی‌خوی و بی‌جهت حرف مثلاً کارشناسی می‌زنه) حرف بی‌خود و بی‌جهت می‌زنن که:

«ای بابا… این چه وضع مهریه و سخت‌گیری واسه ازدواجه؟ این خونواده دخترا نمی‌خوان خجالت بکشن؟ این همه مهریه گرفتن واسه چیه؟ حالا درسته که مهریه رو کی داده و کی گرفته ولی خیلی‌ها هستن که بابت ندادن مهریه الان آب خنک دارن نوش جون می‌کنن… خب مهریه رو کم کنین تروخدا! خواهش … تمنا…التماس…»

ای کاش یک بود به این آقازاده‌ها به یه زبونی که حالی‌شون بشه بگه:

«ببخیدا… ببخشیدا… خیلی خیلی ببخشیدا… چی ارزون شده که مهریه رو ارزون کنیم؟ لبنیات ارزون شده؟ شیر و ماست و کره و خامه گرون شده که ارزون نشده، کشک و دوغ هم حتی گرون شده خوش انصافا! حالا ما رو چه حساب بیایم هزار و سیصد و شصت هفتاد تا سکه ناقابل رو کم کنیم؟ چی؟ طلا هم گرون شده؟ خب گرون شده که شده! مگه ما گرونش کردیم؟ هر کی گرون کرده خودش بره ارزونش کنه! تو این اوضاع که مرغ شده کیلو چند تومن و تخم‌مرغ شده دونه چند تومن، مهریه واسه چی کم بشه؟»

بله… حرف شما درست. تیتر این مطلب درباره تسهیلات ازدواج برای آقاپسرا از طرف خونواده دخترا بود، ولی خب شرمنده اخلاق ورزشکاری همه ماداماد‌های بعد از این شدیم! احتراماً خدمت‌تون عرض میشه که کور خوندین! اون مهریه‌های پایین رو لولو برد! بی‌خود و بی‌جهت به شکم‌های مبارک‌تان صابون نزنید خواهشاً.




بهشت و جهنم كجاست؟
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391
بازدید : 885
نویسنده : حسن عباسی

بهشت و جهنم كجاست؟

بهشت

انسان در جهان ماده زندگی می‏كند و بسیاری از داوری‏ها و انتظارات او هم رنگ مادی دارد. او برای هر چیز، جا و مكان مادی تصور می‏كند. حال اگر از او پرسیده شود كه جای مسئله 2+2=4 كجاست یا جای معادله 9 = ایكس+4 كجاست؛ در پاسخ خواهد گفت: این مسئله‏ای ریاضی یا معادله‏ای جبری است و نمی‏تواند جایی داشته باشد و امری است كه جنبه متافیزیكی دارد و خارج از محدوده تاریخ و مكان است؛ بلكه اساساً علوم و دانش‏های بشری ذاتاً مجرد از ماده است و زمان و مكان ندارد و از جان انسان بیرون نیست. از این رو با رفتن روح از بدن، علوم هم همراه او می‏شوند.

بهشت و جهنم نیز از محدوده تاریخ دنیایی و زمان و مكان خارج است و قبل، بعد، كی و كجای دنیوی بر نمی‏دارند و چنانچه ما بخواهیم آنها را تصور كنیم، باید به تعبیرهای قرآن و احادیث معصومین علیهم‌السلام رو آورده، بگوییم: بهشت نزد سدره المنتهی است




عذاب قبر مادر و پیر شدن دختر
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391
بازدید : 763
نویسنده : حسن عباسی

عذاب قبر مادر و پیر شدن دختر

 

حضرت‌ استاد علاّمة‌ طباطبائی(ره)‌ نقل‌ کردند از مرحوم‌ آیة‌ الحقّ عارف‌ عظیم‌ الشَّأن‌ آقای‌ حاج‌ میرزا علی‌ آقا قاضی‌ رضوانُ الله‌ عَلیه‌ که‌ میفرموده‌ است‌:
در نجف‌ أشرف‌ در نزدیکی‌ منزل‌ ما، مادر یکی‌ از دخترهای‌ أفندی‌ها فوت‌ کرد. [1]
این‌ دختر در مرگ‌ مادر بسیار ضجّه‌ میکرد و جدّاً متألّم‌ و ناراحت‌ بود و با تشییع‌ کنندگان‌ تا قبر مادر آمد و آنقدر ناله‌ کرد که‌ تمام‌ جمعیت‌ تشییع کنندگان را منقلب‌ نمود. تا وقتی‌ که‌ قبر را آماده‌ کردند و خواستند مادر را در قبر گذارند فریاد میزد که‌ من‌ از مادرم‌ جدا نمی‌شوم‌ ؛ هر چه‌ خواستند او را آرام‌ کنند مفید واقع‌ نشد.
دیدند اگر بخواهند اجباراً دختر را جدا کنند، بدون‌ شک جان‌ خواهد سپرد.
بالاخره‌ بنا شد مادر را در قبر بخوابانند و دختر هم‌ پهلوی‌ بدن‌ مادر در قبر بماند، ولی‌ روی‌ قبر را از خاک‌ انباشته‌ نکنند و فقط‌ روی‌ آن را از تخته‌ای‌ بپوشانند و سوراخی‌ هم‌ بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت‌ خواست‌ از آن‌ دریچه‌ و سوراخ‌ بیرون‌ آید.
دختر در شب‌ اوّل‌ قبر، پهلوی‌ مادر خوابید ؛ فردا آمدند و سرپوش‌ را برداشتند که‌ ببینند بر سر دختر چه‌ آمده‌ است‌، دیدند تمام‌ موهای‌ سرش‌ سفید شده‌ است‌. گفتند: چرا اینطور شده‌ است‌؟

چون‌ تمام‌ طائفة‌ دختر، سنّی‌ مذهب‌ بودند و این‌ واقعه‌ طبق‌ عقائد شیعه‌ واقع‌ شد، آن‌ دختر شیعه‌ شد و تمام‌ طائفة‌ او که‌ از أفندی‌ها بودند همگی‌ به‌ برکت‌ این‌ دختر شیعه‌ شدند

 




عمر ما چند روزی بیشتر نیست.....!!!!
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391
بازدید : 507
نویسنده : حسن عباسی

دوستان عزیز ، یک مطلبی را در گردشی که در سایت های مهدوی داشتم ، دیدم که این تصویر را قرار دادن ، خیلی جالبه ، به همین دلیل هم در سایت قرار دادم تا دوستان دیگر هم از این تصویر زیبا و پر معنا بهره مند بشوند:

عمر ما چند روزی بیشتر نیست.....

GIF image

خب ، حالا نظرتون چی هست؟؟؟

آیا هنوز میخواهیم ادامه ی گناه را کلیک کنیم؟؟؟

 




دجال کيست ؟
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391
بازدید : 1061
نویسنده : حسن عباسی

 

دجال کيست ؟

شيطان

يکي از علائم ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که در برخي روايات از علائم حتمي شمرده شده ، خروج شخصي به نام «دجال» است . او يک طاغوت بسيار حيله گر است و عده بسياري را با خود همراه مي کند.

دجال در لغت:

برای خواندن کامل مطلب ،به ادامه ی مطلب بروید:





بازدید : 1051
نویسنده : حسن عباسی

فدای لب تشنه ات یاحسین ،  شهدا هم به یادت تشنه ماندند یا حسین(ع)

همیشه یه بطری آب همراش بود

اما هیچ وقت ندیدم توی شلمچه در حین کار آب بخوره

رفتیم برای تفحص شهدا

یه خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند

دو شهید رو دیدم که به سیم خاردار جوش خورده بودند

پشت سر آنها هم چهارده شهید دیگر افتاده بود

مجید بعضی از آنها را به اسم می شناخت

مخصوصا آنهایی که روی سیم خاردار خوابیده بودند

جمجمۀ شهدا هم با کمی فاصله روی زمین افتاده بود

مجید بطری آب را برداشت

روی دندان های جمجمه می ریخت و گریه می کرد

می گفت: بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم

به خدا آب نداشتم

تازه! زحمی بودین و آب براتون ضرر داشت!...

مجید روضه خوان شده بود و ...

تازه اون موقع بهمون گفت که چرا آب نمی خوره

میگفت هر وقت میخام اب بخورم یاد صحنه ی تشنگی اینا می افتم

دیگه نمی تونم آب بخورم

 

راوی : محمد احمدیان

از اعضای گروه تفحص شهدا




همه ما با اين عكس خيلي خوب آشنائيم....
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391
بازدید : 485
نویسنده : حسن عباسی

شهید حاجی امینی
همه ما با اين عكس خيلي خوب آشنائيم.

هر جا نامي از شهيد و شهادت باشد ، حتما اين عكس زيبايي كه تمام و كمال از مظلوميت خون شهدا و مفهوم عميق شهادت سخن آشكار مي گويد ، را ديده ايم و دلمان عجيب براي غربت شهدا مي گيرد.

اما آن غربتي كه ما فكر مي كنيم ، نه  آن غربتي كه آنان فكر مي كنند. آنان به قربت الهي فكر مي كردند و ديگر هيچ... .

اما نام و معرفي اين شهيد ناشناخته از ديد ما... .

بيسيم چي لشگر ۲۷ محمد رسول الله... .

تاريخ شهادتش ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و محل شهادتش كربلاي شلمچه بوده است.




تعداد صفحات : 27